𝘍𝘳𝘦𝘦𝘥𝘰𝘮 𝘧𝘳𝘰𝘮 𝘵𝘩𝘦 𝘕𝘪𝘨𝘩𝘵𝘮𝘢𝘳𝘦 s1

pt.10

تابی به نوشیدنی داخل دستش داد و نگاهش رو بین دوستاش چرخوند. امیدوار بود ایده های بدرد بخوری بشنوه.

K:ازتون خواستم همو ببینیم چون به نظرتون نیاز داشتم.

J:اووووو چیشده جئون جونگکوک از ما کمک خواسته؟

چشمغره ی غلیظی به جین که با نیش باز نگاهش میکرد رفت و دست به سینه به صندلی تکیه داد.

S:دو دیقه جدی باش ببینیم چی میگه

سویون همونطور که دستشو دور شونه ی یوکی انداخته بود غرید و موهای دختر کوچکتر رو نوازش کرد. مثل اینکه خواهرش و نوناش خوب باهم صمیمی شده بودن.
همون لحظه یوکی خودشو بیشتر به دختر بزرگتر نزدیک کرد و به شونه هاش تکیه داد.
جونگکوک با دیدن رفتار های اون دو نفر که بی شباهت به رفتار کاپل کناریش نبود، اخم محوی روی ابروهاش نشوند. مثل اینکه زیاد از حد صمیمی شدن!

K:سویون!

با ابروهاش به خواهرش اشاره کرد و اخمشو غلیظ تر کرد. سویون که از شنیدن لحن جدی جونگکوک و علامت هاش معنی کارشو فهمیده بود سریع دستشو از دور دختر باز کرد و بعد از صاف کردن گلوش کمی ازش فاصله گرفت.
جونگکوک سری از رضایت تکون داد و اخم بین ابروهاش رو باز کرد.

K:همونطور که میدونید تهیونگ بهم دو هفته وقت داده تا قبولش کنم. اون عوضی حتی گزینه ی رد کردنم برام نذاشت! رسما گفت مخالفتم براش مهم نیست. پس ازتون خواستم بیاید اینجا که بهم راهی پیشنهاد بدید تا بتونم از شرش خلاص شم.

J:چرا فقط قبولش نمیکنی؟

Q:ببخشید داداشی ولی منم با جین موافقم.چرا قبولش نمیکنی؟

چشماشو از کلافگی روی هم فشرد و بعد از نفس تیزی که کشید، فکشو روی هم قفل کرد.حیف نمیخواست در حضور خواهرش فحش بده‌.

K:چون ازش خوشم نمیاد. ایده های بهتری بدید.

نامجون که تا اون لحظه ساکت بود کمی به جلو خم شد و دستاشو بهم قفل کرد.

N: چرا با ینفر دیگه قرار نمیزاری؟

J:هی این اصلا ایده ی خوبی نیست!

متعجب سرجاش صاف نشست و به هیونگش خیره شد.

K:چی؟

N:سادس جونگکوک. اگه با ینفر دیگه قرار بزاری دلیل خوبی برای رد کردنش داری و اون نمیتونه کاری بکنه.

K:هیونگ تو تهیونگو نمیشناسی؟ ممکنه بلایی سر کسی که باهاش قرار میزارم بیاره!

J: دقیقا! دارم میگم که این ایده ی احمقانه ایه

N:نه تا وقتی که اونم قدرتمند باشه! اگه با ینفر که در حد خودش قدرتمنده قرار بزاری اون نمیتونه کاری بکنه چون براش دردسر میشه.