_اپا هو..هون ک..ک..کجا رفت؟
میهی پرسید و لوهان درحالی که زنگ در خونه رو فشار می داد، جسم نبستا سنگین دخترکش رو تو بغلش بالاتر کشید.
_کار داشت، گفت زودی برمی گرده!
لوهان پیچوند چون خودش هم نمی دونست منظور سهون از کلبه چیه؟؟!
_فاااک بهش!!
در خونه هم زمان با صدای داد بکهیون باز شد. چشمای لوهان و میهی هم زمان گرد شدند و چانیول با لبخند مصنوعی که روی لب داشت، به داخل خونه دعوتشون کرد و بدون اینکه منتظر ورود افراد جلوی در بمونه، به سمت حال رفت.
کیونگسو که ثانیه ای پیش روی دوست احمقش شیرجه زده بود و دستش روی دهنش فشار می داد، عصبی از لای دندون هاش غرید.
_صدات رو میاری پایین، یا اون زبونت رو از حلقومت بکشم بیرون؟؟؟!
جونگین که تا حالا ترجیح داده بود در سکوت کامل به بحث پرسر و صدای دوتا امگا روبه روش گوش کنه، از جاش بلند شد و نگران گفت.
_کیونگسو عزیزم تو حرص نخور برات خوب نیست..!!
_خفه شو!!
جونگین سریع چشمی گفت و دوباره برگشت جای قبلیش و ترجیح داد همون روش چند دقیقه قبل رو درپیش بگیره! باید حتما از سهون درباره تغییرات خلقیات امگا ها در دوران بارداری می پرسید، چون امگاش انگار قرار بود، زندگی رو بیش تر از قبل زهرمارش کنه!!
از وقتی اومده بودند پایین و کیونگسو به بکهیون گفت که قراره امروز به سئول بره، اون امگا فقط تا نیم ساعت همینطوری نگاهش کرد و یهو خیلی بی ربط اتفاقی که بین خودش و چان افتاده بود رو پیش کشید و جونگین نمی دونست دقیقا چطور بحثشون به معلومات چانیول در رابطه با سکس رسیده بود؟؟!
بکهیون با حرص دست کیونگسو رو پس زد.
_پس وقتی بهت می گم اون مرتیکه هیچی نمی دونه الکی زر نزن، چرا نمی خوای بفهمی اون اصلا نمی دونه دیک چیه؟ می فهمی؟ نمی دوو..ممممم
امگا دوباره با گذاشتن دستش روی دهنش خفه اش کرد و عصبی غرید.
_خیلوخب ببند دهنت رو لازم نیست داد بزنی!
دستش رو از دهنش برداشت و ادامه داد.
_من باور نمی کنم، مگه میشه ندونه؟ مثلا الفاست ها، همه گرگ ها حتی کشیش هاشون، بلاخره یه غریزه کوفتی دارن، محاله ندونه!
جونگین با کف دست به پیشونیش کوبید، اخه این چه بحث مزخرفی بود که درست قبل رفتنشون باید پیش می اومد.
بکهیون پوکر نگاهش کرد.
_باور نمی کنی دیگه؟!
کیونگسو دستاش رو تو سینه اش جمع کرد و سرش رو به دوطرف تکون داد. بکهیون آستین هاش رو بالا زد و به طرف در اشپزخونه رفت
YOU ARE READING
Love Fault
Fanfiction💚ژانر: انگست، کمدی، امگاورس، امپرگ، اسمات 💚کاپل: هونهان، کایسو، چانبک 💚روز اپ: دوشنبه ها تا حالا شده به نقطه ای در زندگیت برسی که هیچ دلیلی برای ادامه زندگیت نداشته باشی؟ تا حالا شده فقط و فقط به خاطر یک نفر نفس بکشی؟ فقط به خاطر یک نفر زندگی کن...