سخن نویسنده:bello
خب دوستان این هم چپتر جدید....حاوی اندکی سکس.(تونی و استیفن... پیتر و وید زیادی جوونن😅)
ولی بیشتر تمرکز روی وید و پیتره😊امیدوارم از این چپتر لذت ببرید.
لطفا vote بدین و کامنت بزارین 🥰***
_قبل ساعت هفت برمیگردی وگرنه میام دنبالت و میدونی که چی میشه....
تونی دوباره تو حالت پدر مراقبش رفت و داشت پیتر رو نصیحت میکرد.امروز پیتر با وید قرار گذاشته بود و به لطف استیفن تونی مخالفتی نکرد ولی.... کمم قانون نذاشت.
_اگرم دست از پا خطا کرد بهم میگی تا خفش کنم.
پیتر ریز خندید.
_با این حرفت بیشتر تحریک شدم چیزی نگم.تونی انگشت اشارش رو سمت پسرش گرفت و جدی نگاش کرد.
_جرأت نکن._باشه باشه.... من دیگه میرم، تو ام حتما میخوای با استیفن بری سر قراری چیزی.
تونی مشکوک به پیتر نگاه کرد.
_من که چیزی نگفتم بهت.پیتر چشماش رو ریز کرد و یه لبخند موزی زد.
_لازم نبود بگی.... فعلا.
و رفت.تونی نیشخندی زد.... به پسرش افتخار میکرد.
از هر جهت._فرای من امروز قرار کاری دارم؟
_بله قربان...
حرف فرای با تونی قطع شد._همه رو کنسل کن... یه کار مهمتر دارم.
***
پیتر نزدیک جایی که با وید قرار گذاشته بود و دنبالش میگشت.
_پیتر.
پیتر برگشت و دوستشو که داشت براش دست تکون میداد دید... وید اون دست خیابون با یه هودی سیاه که تقریبا صورتش رو پوشونده بود.
لبخند بزرگی زد و دوید سمتش.
وقتی پیتر رفت جلو یکم کلاه هودیش رو عقب کشید تا پیتر دید بهتری داشته باشه.
_هی فسقلی.... ساندویچ؟_همیشگی.
پیتر با ذوق جواب داد.وید لبخند یه وری زد و راه افتاد.
اون نزدیکی ه یه ساندویچی معروف بود که آشنا وید بودن... و همیشه مجانی بهشون غذا میداد.
پیتر همیشه میخواست بدونه چرا وید سرویس رایگان میگیره.... اونم از همه جا... یه وقتایی فکر میکنه که وید براشون یه کاری میکنه.ولی معمولا سعی میکنه این افکار رو از سرش بیرون کنه... به پیشنهاد ند قرار شد اوایل ادای دوست دخترای لوس که همیشه پسره رو کنترل میکنن در نیاره.
پس پر و جو رو گذاشت واسه یکی دو ماه دیگه.به رستوران رسیدن و وید با یه ضرب محکم در و باز کرد و بلند داد زد.
_دو تا همیشگی برای من و فسقلی.
YOU ARE READING
single dad , dr vamp
Fanfictionتونی هر فکری برای اتفاقات ممکن برای تولد پیتر کرده بود جز.... گم شدن وسط جنگل. (بعد هشت تا کتاب هنوز یاد نگرفتم چطور خلاصه نویسی کنم😑) شیپ:ironstrang کمی irondad و dr.dad و spidypool