سخن نویسنده:فقط میتونم بگم...
امیدوارم لذّت ببرید.
این چپتر همش سکسه و خشونت زیاد داره.
لطفا vote بدین و کامنت بزارین ❤
***
همه چیز زودتر از اینکه تونی بتونه کاری کنه رخ داد.
استیفن شلوار تونی رو کند و برهنه روی زمین کارش رو شروع کرد.
تو حالت خون آشامی یکم کارش سخته ولی نه انقدر....
_ا...ا...استرنج.
صدای تونی میلزید... درحالی که استیفن داشت سعی میکرد چیزی که میخواد رو پیدا کنه.
تونی سعی داشت مقاومت کنه... ولی محض رضای خدا یه آدم چه شانسی جلوی این خون آشام داره.
خیلی نگذشت که استیفن موفق شد و سرش رو وارد تونی کرد.
_استیفن خواهش میکنم آرومت....
حرف تونی با فشار ناگهانی استیفن نصفه موند.
_آاااااااااا....
تونی آه بلندی کشید.
اون بزرگ،خشک و وحشیانه بود.
استیفن بین هیچ کاریش فاصله ننداخت.
و خودش رو به بدن تونی چسبوند و شروع کرد به چنگ زدن و گاز گرفتن....
با ناخنای تیزش کمر و کتف تونی رو تیکه تیکه کرد.
و از جلو... گردن، شونه، بازو و البته سینه های تونی رو مدام گاز گرفت... بی ترتیب و وحشیانه.
و زمانی که اینکار رو میکرد خودش رو توی تونی تکون میداد.
تونی هیچکاری نمیتونست بکنه... حس یه عروسک رو داشت که یکی باهاش بازی میکرد و خودش هیچ نقشی نداشت.
_قربان به نظر میاد به کمک نیاز دارین... آیا حراست رو خبر کنم.
_نه.
تونی بلند سر فرایدی داد زد.
_من... خوبم.
بین نفس نفس هاش گفت و...
_ف..فرایدی...ای...این رو...ض.ضضضض.... ضبط کن.
استرنج یه مدت کارش رو کرد تا اینکه حرکاتش سریعتر شد طوری که معلوم بود میخواد بیاد.
تونی لحظه ای خیالش راحت شد....
استیفن طی چند ضربه محکم و ظالمانه داخل و همراه تونی اومد.
و آروم شد.
تونی نفس راحتی کشید... احتمالا دیگه تموم.....
افکارش با حرکت دوباره استیفن نصفه موند.
_ا...استرنج....
با التماس صداش کرد.
گویی کار استیفن هنوز تموم نشده بود.
اون دوباره از اول شروع کرد.
دوباره چنگ، دوباره حرکت و گاز.
طوری تونی رو میگرفت انگار داشت برای هر کس دیگه ای داغونش میکرد... انگار میخواست همیشه فقط مال اون بمونه.
تونی تو لذت و درد غرق بود که....
استیفن محکم گرفتش و نوک سینش رو یه گاز قوی و دردناک گرفت.
تونی از اینیکی داد زد.
و استیفن شروع کرد به مک زدن... محکم... طوری که تونی از دست دادن خونش رو کامل حس میکرد.
YOU ARE READING
single dad , dr vamp
Fanfictionتونی هر فکری برای اتفاقات ممکن برای تولد پیتر کرده بود جز.... گم شدن وسط جنگل. (بعد هشت تا کتاب هنوز یاد نگرفتم چطور خلاصه نویسی کنم😑) شیپ:ironstrang کمی irondad و dr.dad و spidypool
