🔞♡SKYPE ISN'T THE LIMIT♡

1.9K 313 44
                                    


آخرین روز مرخصی چانیول بود.
راستش... اصلا همچین چیزی رو دوست نداشت ولی خب به هرحال مردش باید سرکار میرفت.

طبق برنامه هفتگیشون، درحال حاضر توی ساختمان فیتنس برای کلاس یوگا بودن. البته، اون کلاسای جدید به پیشنهاد خود خانوم پارک بود.

مرکز یوگا برای افراد باردار به سه قسمت تقسیم میشد: کسایی که توی سه ماهه اول بودن، کسایی که توی سه ماهه دوم بودن و در نهایت، کسایی که سه ماهه آخر بارداریشونو سپری میکردن.
حرکات هر گروه باهم متفاوت بود.

بعد از قضیه لکه بینی، چانیول از ییشینگ پرسید هنوزم میتونن به کلاساشون ادامه بدن یا نه و دکترش تایید کرده بود که هیچ مشکلی با ادامه دادن یوگا براش پیش نمیاد.

کلاسای یوگا باعث تقویت عضلاتش میشد و بهش نیروی حمل دوتا نخود رو میداد. با لبای آویزون، دستی به شکمش کشید.

_ شکممو نگاه کن... خیلی بزرگ شده.

لباساش تنگ بودن و بخاطر همین اندام باردارش کاملا مشخص بود. هربار که لباس یوگا میپوشید، بیشتر از هروقت دیگه ای باردار بودن رو حس میکرد.

چانیول لبخندی زد و هیکل ریزشو میون بازوهاش قایم کرد. با وجود اون شکم قلمبه، هنوزم کوچولو بود.

+ خب دوقلوها دارن بزرگ میشن. فکر میکنم چند هفته دیگه بزرگتر از این بشی.

آهی کشید و سرشو به سینه مردش تکیه داد.

_ ییشینگ بهم گفت توی هفته هجدهم شکمش خیلی بزرگ میشه. چانیول، من الان توی هفته شونزدهمم! کمردرد الانم ده برابر میشه.

اخیرا برای اینکه درد پاها و کمرشو کمتر کنه، مربی یوگا بهش پیشنهاد داد چندتا ورزش انجام بده و هر روز صبح، بکهیون درحال ورزش کردن بود.

خوشبختانه اون حرکتا تاثیر داشتن اما آخراش، دیگه نفسی براش باقی نمیموند.

مربی یوگا با دیدنشون، جلو اومد تا احوال پرسی کنه.

-- سلام بکهیون! سلام چانیول! چند دقیقه دیگه شروع میکنیم، میتونید الان زیراندازاتونو بندازید. چون بکهیون توی سه ماهه دوم بارداریشه، حرکاتی که باید به صورت خوابیده روی زیرانداز انجام بشن رو ادامه نمیدیم، باشه؟

سرشونو تکون دادن و مشغول پهن کردن زیرانداز شدن.
وقتی دید چانیول داره زیراندازشو پشتش میندازه، با تعجب بهش خیره شد. معمولا، مرد بزرگتر کنارش میشست نه اینکه بره پشتش...

سه ماهه اول، دوست پسرش خیلی نزدیک میومد و حالا که توی سه ماهه دوم بود، میخواست پشتش باشه؟
چانیول لبخند شیطانی بهش زد.

+ میدونی، نمای پشتت قشنگ تره.

با حرص، مشتشو به بازوش کوبید.

The Baby Deal "persian ver" [Complete]Onde histórias criam vida. Descubra agora