نامه‌ای برای پسر اقیانوسی.

151 29 3
                                    

سلام.
من کیت، نویسنده‌ی این فیکشن هستم.
اول از هرچیزی ،، ممنون از تک تک شما برای خوندن اولین نوشته‌ی من به اسم فوبیا.
کاراکتر جونگین؛ زیبا بود. به من وایب دریا و اقیانوس می‌داد و بیشتر از هرکدوم این‌ها، جونگین به من آرامش می‌داد. آرامشی که جونگین در کنار داستان متشنج زندگی فلیکس به فیک وارد می‌کرد، یکی از بزرگ‌ترین قشنگی‌های داستان بود.
خیلی درمورد رفتن جونگین از داستان فکر کردم. چون... با خودم می‌گفتم: "اگر این پسر بره و داستان فیک هپی اند بشه، پس خوشبختی‌ای که توی سن کم از جونگین گرفته شد تا فلیکس انتقامش رو بگیره چی می‌شه؟" اما به این نتیجه رسیدم که پایان هرچیزی خوش نیست. زندگیِ جونگین از روزی که فلیکس واردش شد عجیب شد و بعد، خانواده‌ش رو از دست داد. خودش رو از دست داد. زندگی‌اش رو از دست داد... و فقط؛ عشقش به اون‌ پسر باقی موند.
عشق واقعی، همیشگی‌ئه و کاراکتر جونگین سعی در نشون دادن این داشت. جونگین دوست‌داشتنی ترین کاراکتر فیک بود و تا ابد گوشه‌ای از ذهنم باقی می‌مونه.
هیونجین می‌تونه مراقب فلیکس باشه اما کسی که فلیکس رو نجات داد؛ یانگ جونگین تک پسر خانواده‌ی یانگ بود.
جونگین همیشه بهترین برادر، دوست، حامی، و عاشق برای فلیکس بود.
خدانگهدار جونگینا؛ تو همیشه قهرمان این داستان باقی می‌مونی.

خوشحال می‌شم اگر دوست داشتید چیزی به جونگین بگید توی کامنت‌های این بخش کوچیک بگید، امیدوارم وقتتون رو نگرفته باشم♡.

PhobiaOpowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz