سلام. نویسندهی فوبیا، کیت هستم.
میخواستم بهتون بگم این مدت اگر آپ نکردم، صرفا بخاطر شرایطی بود که "همهمون" هندل میکردیم و میکنیم.
فوبیا دوماه پیش فول شده، پس باور کنید قصد ندارم این شرایط رو بهونهای برای ننوشتن خودم کنم، نه.
میدونم چه از لحاظ منتال هلث، چه از لحاظ شرایط اینترنتی، و چه از صد لحاظ دیگه توی فشارید، خودمم هستم.
بیاید قوی باشیم، اگر حالتون خوبه امیدوارم خوب بمونید و اگر هرچند کم یا زیاد مشکلی دارید، آرزو میکنم زودتر خوب بشید و بعدش تا همیشه خوب بمونید. مشکلات پیش میان و خیلیاشون مثل درسی توی زندگیمون و نقشی توی شخصیتمون میمونن، باور دارم ما ميتونيم از این شرایطم بگذریم. اونوقت، با دل شاد و لبخند روی لبهاتون میآید اینجا و فوبیا میخونید، پس منم با فکرِ اون روز، جملهی آخر این متن رو میگم و میرم.
مراقب خودتون باشید. 🌥🌻
ESTÁS LEYENDO
Phobia
Acciónبا دیدن جسم غرق در خون پسر، فریاد بلندی کشید و زانو زد. هیونجین با شنیدن صدای شلیک، خودش رو از دست نگهبان ها آزاد کرد و به سرعت سمت طبقه بالا دوید. مهم نبود بعد از این چی بشه، نمیخواست چیزی که وقتی به اون طبقه نفرین شده میرسه میبینه جسد فلیکسش ب...