PART 2

275 33 13
                                    

فروشنده سریع قفس حیونی که روی میزش بود رو برداشت و سمت تهیونگ گرفت

فروشنده: بفرمایید اینم کلید قفسش

_خوبه ولی قبلش باید مطمئن شم خودشه

تهیونگ قفس رو روی میز گذاشت و پارچه ای که روی قفس بود رو برداشت و سرش رو خم کرد و به دخال قفس نگاه کرد که یک دفعه یه خرگوش چشم درشت خوشگل به سمت درقفس اومد و اول بو کرد بعدش که فهمید بوی اشناییه بینی صورتیش رو به در قفس کشید تهیونگ لبخند زد و قفل قفس رو با کیلید باز کرد که بلا فاصله خرگوشش پرید توی بغلش و محکم به لباسش چسبید تهیونگ هم سریع گرفتش و نازش کرد

_بلخره مال من شدی خرگوش کوچولو... خب چقدر شد؟

فروشنده: قربان شما گفتید دو برابر پیشنهاد مشتری اخر

تهیونگ کیف پولش رو از توی جیبش دراورد و خرگوشش رو توی قفس برگردوند و از داخل کیف پولش یکی از کارت های بانکیش رو دراورد و به فروشنده داد

_درسته

فروشنده کارت رو از دست تهیونگ گرفت و حساب کردو بهش برگردوند تهیونگ هم کارتو داخل جیبش گذاشت و در قفس خرگوشش رو بست و قفس رو برداشت و از مغازه خارج شد با خوشحالی در ماشینش رو باز کرد و پشت فرمون نشست و قفس رو روی صندلی شاگرد گذاشت و ماشین رو روشن کرد

_دل تو دلم نیس پاتو بزاری توی خونم خرگوش کوچولوی کیوتم

اون طرف ماجرا یونگی و جیمین داشتن توی شهر پیاده قدم میزدن

×جیمین

جیمین سرش رو طرف یونگی چرخوند و بهش نگاه کرد

×از من به عنوان الفات خوشت میاد؟

گونه های جیمین سرخ شد و جیمین دستاش رو روی چشماش گذاشت و لبش رو گاز گرفت

×جوجه خجالتی و کیوت

یونگی دست جیمین رو گرفت و انگشتاش رو بین انگشتای جیمین قفل کرد که چشمش خورد به یه لوازم تحریری دست جیمین رو گرفت و سمت اونجا برد و باهم وارد مغازه شدن

×صورتی دوست داری؟

جیمین داشت به درو ور نگاه میکرد و به این فکر میکرد که چرا اومدن اینجا که با شنیدن صدای یونگی به چشماش خیره شد و اروم سر تکون داد

×خب پس دنبالم بیا

جیمین پشت سر یونگی راه رفت و به قفسه ها که پر دفتر و دفترچه های فانتزی رنگی بودن نگاه کرد

×خب هر کدومو که دوست داری بردار توش حرفاتو بهم بگو من ارزو میکنم که اولین دفتری که توش مینویسی قبل اینکه تموم بشه دیگه ازش استفاده نکنی و بتونی با زبونت دوباره حرف بزنی

جیمین لبخند دلربایی به حرفای یونگی زد یونگی هم با دیدن لبخند جیمین ضربان قلبش بالا رفت

×لعنتی من اخرش از زیبایی تو پس میوفتم بردار بریم تا دیونه تر نشدم

جیمین یه دفتر چه صورتی 100 برگ با یه دفتر 100 برگ صورتی فانتزی برداشت

×برو اینا رو بزار رو میز تا من میام

جیمین اروم سر تکون داد و سمت میزی که فروشنده پشتش منتظر بود رفت یونگی هم یه مداد رنگی 120 رنگه برداشت با یه دفتر نقاشی صورتی خواست بره که چشمش به ست صورتی کوله پشتی و جامدادی صورتی افتاد

×اینا رو هم میگیرم

یونگی ست جامدادی و کوله پشتی رو برداشت و سمت فروشنده رفت جیمین با تعجب به وسایل و بعد به یونگی نگاه کرد یونگی در جواب نگاه متعجب جیمین یه چشمک بهش زد که جیمین با لپای سرخ اب دهنش رو قورت داد و سرش رو پایین انداخت بعد حساب کردن یونگی همه وسایل رو با یه دستش گرفت و با دست دیگش دست جیمین رو گرفت و به سمت دامپزشکی برگشتن و رفتن اتاق هوسوک و مثل همیشه یونگی بدون در زدن رفت داخل هوسوک که مشغل نوشتن چیزی بود به یونگی و جیمین نگاه میکنه و لبخند میزنه

~خوش گذشت؟

×اره

~خب خب تعریف کن کجا ها رفتین

×رفتیم یکم برای جیمین خرید کردیم

هوسوک از روی صندلیش بلند شد و لباس سفیدش رو دراورد و پشت صندلیش انداخت یونگی هم وسایل رو به جیمین داد. جیمین با ذوق زدگی مشما رو از دست یونگی گرفت و روی زمین مطب نشست اول مداد رنگی رو برداشت ولی نتونست جلدش رو باز کنه یونگی کنارش زانو زد و چاقوش رو دراورد و به جیمین داد

~نه یونگی خطر داره براش خودت باز کن

×ببخشید ولی جیمین بعد رفع شدن مشکلش باید بره مدرسه هیبریدا جایی که یه........ 

🐇My Sexy Bany🐇Where stories live. Discover now