PART 14

184 24 9
                                    

تهیونگ لبخند عمیقی زد و سرش رو خم کرد و لبای جونگ کوک رو عمیق بوسید درست حدس زده بود تعم لباش واقعا عالین. جونگ کوک که لپاش از این قرمز تر نمیشد سعی میکرد همراهی کنه ولی بلد نبود. وقتی تهیونگ احساس کرد ممکنه جونگ کوک نفس کم بیاره ازش جدا شد روی صندلیش درست نشست و ماشین رو روشن کرد

_خب نظرت چیه قرارمونو با یه فست فودی شروع کنیم اقا خرگوشه؟

+اوووم نه میخوام من برات غذا درست کنم

_هومممم فک نمیکردم بلد باشی

+توی گوگل دستور پخت جاجانگیمیون رو نگاه کردم

تهیونگ پوزخندی زد و تو دلش گفت اموزش اشپزی؟ بیشتر که پورن نگاه میکنی خرگوش کوچولو

_اوه چه خوب میبینم که از گوشی برای یادگیری کارای خوب استفاده میکنی

+اوهوم

_جونگ کوک

+بله؟

_میخوام واسه تولدم باهم برقصی....

جونگ کوک با چشمای درشت شده به تهیونگ نگاه کرد

+ت.. تولدت؟ کیه؟

_دو هفته دیگه

+اما هیونگ....

تهیونگ اخم کرد و پرید وسط حرفش

_هیونگ؟ من هیونگت نیستم جونگ کوک من ددیتم

+درسته اما من بلد نیستم برقصم...

_باید یاد بگیری چون یه مهمونی خانوادگی برگزار میشه که پسر عمو هام هم هستن مادرم هست میخوام دوست پسرمو ببینن

+اما اخه...

تهیونگ بازم پرید وسط حرفش و گفت

_نگران نباش بیبی من بهت یاد میدم زیاد سخت نیس باشه؟

+ باشه

_افرین کیوت بوی

.
.
.
.
.
.
جونگ کوک میخواست یکم سبزیجات خورد کنه که دوتا دست بزرگ از پشت بغلش کردن و سر تهیونگ توی گردنش فرو رفت که باعث لبخند و سرخ شدن گونه های جونگ کوک شد

_مواظب باش دستتو نبری عزیزم

+باشه حواسم هست

_نه عشقم بزار من انجامش بدم خطرناکه

تهیونگ دستاش رو از دور کمر جونگ کوک باز کرد و چاقو رو از دست جونگ کوک گرفت و شروع کرد به خورد کردن سبزیجات. جونگ کوک با لپای سرخ شده به دستای بزرگ و رگ دار تهیونگ نگاه میکرد و توی مغزش به اینکه بعدا قراره با اون انگشتا به فاک بره یا اون دستا قراره همه جای بدنشو لمس کنه فکر میکرد و لبش رو گاز میگرفت. وقتی خورد کردن تموم شد تهیونگ سبزیجات خورد شده رو داخت قابلمه میریزه و چاقو رو روی تخته چوب میکوبه که جونگ کوک از افکارش بیرون میاد

_خب تا غذا اماده بشه یکم باهم تمرین کنیم؟

جونگ کوک سرش رو اروم به نشونه مثبت بالا و پایین کرد تهیونگ یه اهنگ ملایم گذاشت با یه دست دست جونگ کوک رو گرفت و با اونیکی دستش دست ازاد جونگ کوک رو روی شونش گذاشت و بعد کمرش رو گرفت و فاصلش با جونگ کوک رو کم کرد

_خودتو بسپار به من و باهام همراهی کن

تهیونگ اروم شروع کرد به رقصیدن با جونگ کوک جونگ کوک هم با چشماش به پاهاش نگاه میکرد که به پای تهیونگ گیر نکنه

_به چشمام نگاه کن جونگ کوک

جونگ کوک سرش رو بالا اورد و به چشمای خمار تهیونگ نگاه کرد. تهیونگ دست جونگ کوک رو بالا گرفت

_سه دور بچرخ

جونگ کوک سه دور چرخید ولی تعادلش رو از دست داد و باعث شد تهیونگ هم هول کنه و باهاش لیز بخوره جونگ کوک منتظر بود سرش با مزایک برخورد کنه اما تهیونگ دستش رو زیر سر جونگ کوک گذاشت و از برخورد کردن سر خرگوشش به زمین جلو گیری کرد و نفس راحتی کشید

+متاسفم ته

_هی بانی کوچولو همیشه قرار نیس بار اول و دوم خوب پیش بره مگه نه؟

جونگ کوک لبخندی زد که باعث شد تهیونگ کنترول خودشو از دست بدع و دوباره اون لبای صورتی خوش مزه رو بین لباش بگیره و عمیق بمکه
جونگ کوک دستاش رو دور گردن تهیونگ حلقه میکنه و سرش رو واسه عمیق تر کردن بوسه کج میکنه و زبون تهیونگ رو روی زبونش حس میکنه جونگ کوک شروع میکنه به مکیدن زبون تهیونگ و دستش رو توی موهاش میبره و به موهای مشکی تهیونگ چنگ میزنه

(خونه سپمین)

÷اههههه.... د... دی... یون.... خودت.. رو می... میخوام اهه

یونگی لبش رو با زبونش تر میکنه و انگشتاش رو از داخل جیمین بیرون میکشه و لوب رو برمیداره و روی دستش یکم میریزه و به دیکش میماله و بقیشه رو به ورودی جیمین میزنه و دیکش رو با ورودی جیمین تنظیم میکنه

×عاشق صداتم جوجه کوچولوی صورتی

جیمین سرخ تر شد و خواست چیزی بگه که یونگی یه ضرب کل ........

سلام بچه ها کسی اینستاگرام داره هرکی داره بگه

🐇My Sexy Bany🐇Where stories live. Discover now