PART 17

178 25 7
                                    

جونگ کوک چشماش رو باز کرد و با چشمای اشکیش که بخاطر برخورد سر دیک تهیونگ به ته حلقش بود  به تهیونگ نگاه کرد تهیونگ لبش رو گاز گرفت و سر جونگ کوک رو عقب کشید

_کافیه کوک بیا اینجا بیبی

جونگ کوک اروم سمت تهیونگ رفت و زانو هاش رو دوطرف رون های تهیونگ گذاشت و اروم باسنش رو با دیک تهیونگ تنظیم کرد. تهیونگ کمر جونگکوک رو گرفت و یه ضرب کل دیکش رو وارد خرگوشش کرد که جیغ جونگ کوک در اومد

_هیششش الان خوب میشه خرگوشکم اروم باش

+اییییی ته ته... خیلی میسوزه

_الان خوب میشه عشق ته ته

.
.
.
.
.
.
(مطب جانگ هوسوک)

~یه روز عالی دیگه چه هوای خوبی مگه نه یونگ؟! یونگی؟!

یونگی تمام دیشبو بیدار بود و از خستگی روی مبل درحالی که جیمین روی پاش نشسته بود و سرش رو روی شونش گذاشته بود هر جفتشون خوابشون برده بود
هوسوک لبخندی به هشون زد و گوشیش رو برداشت و ازشون عکس گرفت

~یه عکس از جوجه کیوت و گربه هات من

هوسوک در اتاق رو باز کرد و منشیش رو صدا زد

~هی خانم نیانگ

نیانگ: بله دکتر؟

~کسی اومد بگو اروم وارد اتاق بشه بدون در زدن

نیانگ: چشم

~مرسی

هوسوک اروم به داخل اتاق برگشت که دید جیمین بیدار شده و داره با موهای یونگی که خوابیده بازی میکنه

~اوه خوب خوابیدی جیمینم

جیمین اروم سرش رو بالا و پایین کرد

~بیبی ددیو اذیت نکن بزار بخوابه بیا اینجا ببینم

جیمین اروم از روی پای یونگی بلند شد و سمت تخته گوشه اتاق رفت و پتو رو از روی تخت کشید و دوباره سمت یونگی غرق در خواب رفت و پتو رو روش کشید هوسوک برای این حجم از مهربونی اون جوجه صورتی دلش غش و ضعف رفت
جیمین سمت هوسوک رفت و روی پاهاش نشست هوسوک روم بوسه ای از لبای خوش رنگش گرفت و گفت

~گشنت نیس کیوتی من؟

÷نه

~حرف زدن برات با اینکه سخته ولی داری تلاشتو میکنی مرسی که بخاطر ددیات تلاش میکنی صدای بهشتیت رو ازاد کنی ممنونم جوجه کوچولو

هوسوک اینبار لپ جیمین رو بوسید جیمین یکم چرخید و صورت هوسوک رو با دستای کوچولوش قاب گرفت و لبش رو روی لبای هوسوک گذاشت و هوسوک که شکه شده بود کمر جیمین رو به خودش میچسبونه و با انیکی دستش گردن جیمین رو میگیره و بوسه رو عمیق تر میکنه که ته بعدن در زدن با سرو صدا میاد داخل و جیمین و هوسوک سریع بوسه رو قط میکنن و جیمین از روی پای هوسوک سریع بلند میشه و به سمته پنجره میچرخه یونگی با از خواب میپره و به جلوی در نگاه میکنه

×اهههه بر خرمگسه معرکه لعنت

_دکتر جانگ درحال لب گرفتن از زیدش و اونیکی زیدشم تو مطب خواب....

تهیونگ سمت یونگی که سرشو با بی حالی دوباره روی مبل میکوبه میره و دستش رو دراز میکنه یونگی دست به سینه چشماشو میبنده و میگه

×گمشو ته وگرنه گردنتو میشکونم

_چی شده اقای گربه میبینم پنجول میندازی

یه دفعه ناخونای گربه ای یونگی بلپد شد و یونگی با همون چشمای بسته سمت تهیونگ گرفت دستشو

×برو خوابمو بهم نزن تا خط خطیت نکردم

جیمین و جونگ کوک با ترس هینی کشیدن و رفتن پشت هوسوک قایم شدن

_نه بابا چه خفن این قابلیتم داشتی رو نمیکردی؟

+هوسوک جلوی منو بگیر تا این پفیوز رو سوراخ سوراخ نکردم

~ته اذیتش نکن خستس

_اوکی بخواب پیشی کوچولوی بی اعصاب

یونگی چشماش رو باز کرد که رنگ طلایی گرفته بود و یه دفعه گوش های گربه ایش و همینطور دمش دراومدن

تهیونگ عقب رفت

_پشمام چت شده تو یونگی...

یونگی لیسی به نیشای گربه ایش زد و گوشاش رو تکون داد

×چیه موجود ازار دهنده

_تو چطوری هم گربه ای هم ادم

×طبیعیه

_کوک هم ممکنه اینجوری بشه

~بعد هیتش شاید راستی هیت شده

_اره دیشب

÷ددی هم دیشب تو رات بود

تهیونگ خندید

×رو اب بخندی

_گربه ی حشری

×توهم خیلی سرحالی ته دیشب خوب بهت ساخته

_معلومه شارژ شارژم....

حرف تهیونگ با اومدن نوتیفون برای گوشیش قط میشه همه شون به تهیونگ نگاه میکن و تهیونگ گوشی رو چک میکنه و پیام رو بلند و با تعجب میخونه

_مهمونی رو جلو تر انداختیم....

×هولی فاک تروخدا بیخیال این چه سیقه ایه با اون مادر بزرگ رو مخت و این روسومات تخمی که......


رومان نویس عاشق باز اپ کرد

🐇My Sexy Bany🐇Where stories live. Discover now