جونگ کوک با حرص رفت تو اتاقش و روی تختش نشست و گفت
+توف بهت جیمین از گوشی محروم شدم بخاطر توی هورنی بدبخت
.
.
.
.
.
.
(خونه سپمین)×پس چی شد؟
÷اگه خایع داشتی....
~یوووونگییییییی یادش نده میکشمت به خدا
×باشه عزیزم عه... خب بیبی بیا اینجا ببینم
یونگی روی روناش کوبید تا جیمین بیاد و اونجا بشینه جیمین بودن هیچ مخالفتی روی رون پای یونگی نشست و دستاشو دور گردن یونگی حلقه کرد و گفت
÷عاشقتم ددی
یونگی به کمر جیمین چنگ زد و بیشتر به خودش چسبوندش
×ددی هم عاشقته جوجه
یونگی لبشو نزدیک لبای جیمین برد که گوشی هوسوک زنگ خورد که کنار یونگی بود یونگی چشمی چرخوند و گفت
×ببین کدوم مادر ج... جهان دیده ای زنگ زده بیا ببین چی میک... می گوید.... از زهرمار هوسوک سختمه اههه ولم کن بزار راحت باشم گ.... چیز ساییدی
~یونگی تا یه هفته خبری نیست
×چیییـ...... اذیت نکن
هوسوک گوشیو جواب داد
~سلام سوهو بگو چیزی شده؟
یونگی و جیمین به هم نگاه کردن یونگی با چشم به جیمین اشاره کرد که بره و فال گوش وایسته جیمین سری تکون داد و کوتاه لب یونگیو بوسید و از روی پاش بلند شد یونگی لبخندی بخاطر شیرینی پسرش زد و لش روی مبل لم داد و سیگارشو دراورد و خواست روشنش کنه که هوسوک از توی اشپز خونه داد زد
~اینکارا تو خونه نه بعدشم برا سلامتی مضره بندازش
یونگی چشمی چرخوند و سیگارو با نشونع گیری تو اشغالی انداخت
~ببخشید سوهو چی میگفتی
سوهو: حقیقتا دلم میخواد به مسابقه م بیای خوب این مسابقه کشوریه و اگه توش تیم من موفق باشه مقام برای کشور میاریمو....
÷واوووووو ددی هوسوکککک میشه بریییمممم؟
هوسوک لبخندی به جیمین زد و گوشیش روبا شونش کنار گوشش نگه داشت و جیمین رو بلند کرد و روی اوپن کنار سینک ظرفشویی نشوند و لباشو بوسید و دوباره با سوهو مشغول صحبت شد
~البته پس به حصاب خودت میزنی دیگه ردیف اول
سوهو: اره البته
÷میشه کوکی و ته ته هیونگ هم ببریم؟
~امممممم ما 5 نفریم سوهو
×من نمیام برو بابا اون ک... کیف بی خاصیت ابرو مملکتو میبره من نمیاما هوسوک
هوسوک از دور به یونگی که با چاقو از دو انگشتی گردنش میکشید و به تلفن هوسوک اشاره میکرد به معنی به هرکی میپرستی سرشو بیخ تا بیخ میبرم نگاه کرد
~امممم خب 4 نفریم...
زنگ در خونه به صدا دزاومد و جیمین با سرعت از رو اوپن اومد پایین و سمت در دوید و سریع درو باز کرد که جونگ کوک سریع جیمینو بغل کرد و چرخوند
+چطوری دیوث
÷بزارم زمین خرگوش پرو
~اوه بزار ببینم تهیونگ نظرش چیه پشت خط، باش یه لحظه
یونگی سمت تهیونگ رفت و دست داد
_چته باز انگار نکردی اعصابت خورده
×دست رو دکم نزار که دلش میخواد بسکتبالیست بگاد
_بگو کیع تریسام بزنیم
~تهیونگ
_خوبی هوسوک
~مرسی تو خوبی دوست داری بری مسابقات فردا؟
_مسابقه بسکتبال؟ نه وقت ندارم منو یونگی فردا شرکت کلی کاز داریم ولی میتونی جونگ کوکو ببری یکم هوا هم بخوره
~خب پس سه نفر شدیم
_یونگی میخوای تو فردا نیا
×نه ولم کن برم همه رو می... خب نه
_فک کردم عاشق بسکتبالی
×با این یارو سوهو کی... کیوی شکل حال نمیکنم زیادی مزخرفه مثل اب یه ادم شیره ایه
_اب ادم شیره ای با سالم فرق داره؟
×نمیدونم از اون لی سوهو که زیر همه خوابیده بپرس؟
_فک نمیکردم حسود باشی
×حسودی نمیکنم
_چرا میکنی
×مگیم نه ته حسودی نمیکنم
_میکنی
×اره
_دیدی بلخرع اعتراف کردی
×درسته اعتراف کردم ولی نه به حسودی کردن به کردن مامان بزرگ تو
~پسرا بیایین یه چیزی بخوریم
×نمیخورم بع خدا اون سوهو رو گیر میارم
تهیونگ یه چشمک به هوسوک زد و هوسوک یواشکی از پشت یونگی اومد و اروم زیر گوش یونی رو بوسید و یونگی دست و پاشو گم کرد
×چیزز.. چیز امممم چیزه چی واسه خوردن داریم
یونگی سمت اشپزخونه رفت و هوسوک هم رفت پیشش
جونگ کوک و جیمین یه دفعه با حالت جوجه که سوار خرگوش شده بود از اتاق بیرون اومدن و اینکار توجه یونگی و تهیونگ رو جلب کرد جونگ کوکیه دفعه با سرعت خورد به گلدون و جیمین از روی جونگ کوک افتاد زمین جیمین چشماشو بسته بود و منتظر مرگش با گلدون بود که یونگی با حالت گربه ای سریع جیمین رو از زیر گلدون نجات داد
YOU ARE READING
🐇My Sexy Bany🐇
Fantasyتهیونگ هیچ وقت فکرشم نمیکرد که حیون خونگیش یه پسر بچه کیوت و سکسی باشه تهیونگ حتی نمیدونست این خرگوش خوشگل قراره بدجوری تهیونگو عاشق خودش کنه...... _تو دیگه کی هستی؟ تو خونه من چی میخوای؟ +هیونگ منم هق جونگ کوک..... _چی داری میگی... این غیر ممکنه...