PART 24

188 23 25
                                    

جونگ کوک با حرص رفت تو اتاقش و روی تختش نشست و گفت

+توف بهت جیمین از گوشی محروم شدم بخاطر توی هورنی بدبخت

.
.
.
.
.
.
(خونه سپمین)

×پس چی شد؟

÷اگه خایع داشتی....

~یوووونگییییییی یادش نده میکشمت به خدا

×باشه عزیزم عه... خب بیبی بیا اینجا ببینم

یونگی روی روناش کوبید تا جیمین بیاد و اونجا بشینه جیمین بودن هیچ مخالفتی روی رون پای یونگی نشست و دستاشو دور گردن یونگی حلقه کرد و گفت

÷عاشقتم ددی

یونگی به کمر جیمین چنگ زد و بیشتر به خودش چسبوندش

×ددی هم عاشقته جوجه

یونگی لبشو نزدیک لبای جیمین برد که گوشی هوسوک زنگ خورد که کنار یونگی بود یونگی چشمی چرخوند و گفت

×ببین کدوم مادر ج... جهان دیده ای زنگ زده بیا ببین چی میک... می گوید.... از زهرمار هوسوک سختمه اههه ولم کن بزار راحت باشم گ.... چیز ساییدی

~یونگی تا یه هفته خبری نیست

×چیییـ...... اذیت نکن

هوسوک گوشیو جواب داد

~سلام سوهو بگو چیزی شده؟

یونگی و جیمین به هم نگاه کردن یونگی با چشم به جیمین اشاره کرد که بره و فال گوش وایسته جیمین سری تکون داد و کوتاه لب یونگیو بوسید و از روی پاش بلند شد یونگی لبخندی بخاطر شیرینی پسرش زد و لش روی مبل لم داد و سیگارشو دراورد و خواست روشنش کنه که هوسوک از توی اشپز خونه داد زد

~اینکارا تو خونه نه بعدشم برا سلامتی مضره بندازش

یونگی چشمی چرخوند و سیگارو با نشونع گیری تو اشغالی انداخت

~ببخشید سوهو چی میگفتی

سوهو: حقیقتا دلم میخواد به مسابقه م بیای خوب این مسابقه کشوریه و اگه توش تیم من موفق باشه مقام برای کشور میاریمو....

÷واوووووو ددی هوسوکککک میشه بریییمممم؟

هوسوک لبخندی به جیمین زد و گوشیش روبا شونش کنار گوشش نگه داشت و جیمین رو بلند کرد و روی اوپن کنار سینک ظرفشویی نشوند و لباشو بوسید و دوباره با سوهو مشغول صحبت شد

~البته پس به حصاب خودت میزنی دیگه ردیف اول

سوهو: اره البته

÷میشه کوکی و ته ته هیونگ هم ببریم؟

~امممممم ما 5 نفریم سوهو

×من نمیام برو بابا اون ک... کیف بی خاصیت ابرو مملکتو میبره من نمیاما هوسوک

هوسوک از دور به یونگی که با چاقو از دو انگشتی گردنش میکشید و به تلفن هوسوک اشاره میکرد به معنی به هرکی میپرستی سرشو بیخ تا بیخ میبرم نگاه کرد

~امممم خب 4 نفریم...

زنگ در خونه به صدا دزاومد و جیمین با سرعت از رو اوپن اومد پایین و سمت در دوید و سریع درو باز کرد که جونگ کوک سریع جیمینو بغل کرد و چرخوند

+چطوری دیوث

÷بزارم زمین خرگوش پرو

~اوه بزار ببینم تهیونگ نظرش چیه پشت خط، باش یه لحظه

یونگی سمت تهیونگ رفت و دست داد

_چته باز انگار نکردی اعصابت خورده

×دست رو دکم نزار که دلش میخواد بسکتبالیست بگاد

_بگو کیع تریسام بزنیم

~تهیونگ

_خوبی هوسوک

~مرسی تو خوبی دوست داری بری مسابقات فردا؟

_مسابقه بسکتبال؟ نه وقت ندارم منو یونگی فردا شرکت کلی کاز داریم ولی میتونی جونگ کوکو ببری یکم هوا هم بخوره

~خب پس سه نفر شدیم

_یونگی میخوای تو فردا نیا

×نه ولم کن برم همه رو می... خب نه

_فک کردم عاشق بسکتبالی

×با این یارو سوهو کی... کیوی شکل حال نمیکنم زیادی مزخرفه مثل اب یه ادم شیره ایه

_اب ادم شیره ای با سالم فرق داره؟

×نمیدونم از اون لی سوهو که زیر همه خوابیده بپرس؟

_فک نمیکردم حسود باشی

×حسودی نمیکنم

_چرا میکنی

×مگیم نه ته حسودی نمیکنم

_میکنی

×اره

_دیدی بلخرع اعتراف کردی

×درسته اعتراف کردم ولی نه به حسودی کردن به کردن مامان بزرگ تو

~پسرا بیایین یه چیزی بخوریم

×نمیخورم بع خدا اون سوهو رو گیر میارم

تهیونگ یه چشمک به هوسوک زد و هوسوک یواشکی از پشت یونگی اومد و اروم زیر گوش یونی رو بوسید و یونگی دست و پاشو گم کرد

×چیزز.. چیز امممم چیزه چی واسه خوردن داریم

یونگی سمت اشپزخونه رفت و هوسوک هم رفت پیشش

جونگ کوک و جیمین یه دفعه با حالت جوجه که سوار خرگوش شده بود از اتاق بیرون اومدن و اینکار توجه یونگی و تهیونگ رو جلب کرد جونگ کوکیه دفعه با سرعت خورد به گلدون و جیمین از روی جونگ کوک افتاد زمین جیمین چشماشو بسته بود و منتظر مرگش با گلدون بود که یونگی با حالت گربه ای سریع جیمین رو از زیر گلدون نجات داد

🐇My Sexy Bany🐇Where stories live. Discover now