PART 15

181 19 7
                                    

و جیمین سرخ تر شد و خواست چیزی بگه که یونگی یه ضرب کل دیکشو وار جیمین کرد که جیمین جیغ بلندی کشید و به گریه افتاد

÷اهههههه...... اییییییی... یو... هققق ن در.. ش.... بی... ار

×اروم باش جوجه کوچولو الان خوب میشه اروم باش امگای من هیسسس

یونگی یکم صبر کرد تا جیمین بهش عادت کنه بعد یع دقیقه حس کرد دیگه نمیتونه بی حرکت بمونه پس اولین ضربه عمیق و محکمش رو زد که نفس جیمین قطع شد و به جلو پرتاب شد یونگی کمر جیمین رو محکم گرفت و ضربه های سریع و عمیقش رو به سوراخ اومگای زیبای زیرش میزد و جیمین فقط جیغ میکشید درد زیادی داشت اما هم زمان ازش لذت هم میبرد و این دوتا حس رو نمیتونست درک کنه. به رو تختی چنگ مینداخت و بلند تر جیغ میکشید که صدای کیلید انداختن به در اومد و از اونجایی که صدای جیغ های جیمین زیاد بود نه یونگی و نه جیمین متوجه وارد شدن هوسوک به خونه نشدن هوسوک که صدای جیغ جیمین و شدت ضربات یونگیو شنید سریع خوراکیایی که برای جیمین گرفته بود رو روی زمین میندازه و سریع به سمت اتاق خودش و یونگی میره و در رو سعی میکنه باز کنه که متوجه قفل بودنش میشه و در اخر با مشت چند بار به در میکوبه که یونگی میشنوه و یه ضرب دیکش رو از جیمین بیرون میکشه که جیمین ناله بی جونی میکنه یونگی از روش بلند میشه و سمت در میره

~یووونگییی باز کن این در فاکیو اون بچه هنوز اماده ضربه های خشن و وحشیانه ی تو نیست

یونگی در رو باز میکنه که هوسوک یونگیو هول میده و میاد داخل و سمت جیمین بی جون که چشماش از اشک خیسه میره و صورت جوجه کوچولوش رو قاب میگیره

~جیمینم عشق من حالت خوبه؟

جیمین لبشو گاز میگیره و ناله میکنه

÷د... دی هو... سوک... اهههه می... خوا... مت

یونگی پوزخندی میزنه و لبش رو تر میکنه

~اون توی دوره هیته

×ماهم میخوایمت امگا کوچولو....

.
.
.
.
.
.
.
(خونه تهکوک)

+اومممم ممنونم هیون... چیزه

_ددی...

+اوم.... خیلی خوش مزه بود ددی ته ته

_ولی اینو تو درست کردی خرگوش کوچولو و من عاشقش شدم ولی میدونی درسته این غذا خیلی خوش مزه بود...

تهیونگ از روی صندلی بلند شد و به اونطرف میز رفت و پشت جونگ کوک قرار گرفت و سرش رو توی گردن جونگ کوک برد و گردن سفیدش رو بوسید و ادامه حرفش رو زد

_ولی هیچی به اندازه لبای تو خوش مزه نیست خرگوش کوچولوی کوچولوی من

جونگ کوک که سرخ شده بود لباش رو گاز گرفت و خواست چیزی بگه که احساس کرد سرش داره گیج میره

_کوک؟! خوبی بیبی؟

+اومممم فک کنم یکم خستم

تهیونگ بوسه ای به لاله گوش جونگ کوک زد و جونگ کوک رو از روی صندلی میز ناهار خوری بلند کرد و با عث شد که جونگ کوک دستاش رو دور گردن تهیونگ حلقه کنه. تهیونگ جونگ کوک رو به سمت اتاقش برد و در اتاق رو با پا باز کرد جونگ کوک رو سمت تخت برد و روی تختش گذاشت و پیشونی خرگوشش رو بوسید

+شب بخیر ددی ته ته

_شب بخیر عشق ددی ته ته

تهیونگ خم شد و این دفعه لبای وسوسه انگیز جونگ کوک رو بوسید و بعد از کشیدن پتو روی جونگ کوک و مرطب کردنش از اتاق جونگ کوک بیرون رفت و در رو پشت سرش بست و به در تکیه داد و لبخند عمیقی زد

_کیم داری تغییر میکنی کی فکرشو میکرد یه خرگوش انسان نما تغییرم بده هنوزم باورم نمیشه این واقعیت داشته باشه نکنه همه ی اینا یه خواب باشن اگه همش یه خواب هم باشه دلم میخواد از ابن خواب زیبا هیچوقت بیدار نشم اومممم..... طعم لباش هنوز روی زبونمه این خرگوش قراره تا اخر عمر با لباش دیوونم کنه تصور لبای صورتیش دور دیکم واقعا..... چی... چی دارم میگم عمرا اگه خودش نخواد بهش دست هم نمیزنم امروز مگه شب جمعس باز این فکرا به ذهنم اومده

تهیونگ تکیش رو از در اتاق جونگ کوک گرفت و به پایین تنش نگاه کرد

_نه بابا؟ واقعا الان؟ چرا الان باید بیدار بشی تو اخه توف تو این شانس من اه حالا باید تو رو هم بخوابونم اههه لعنتی شلوارم داره پاره میشه

تهیونگ به سمت اتاق خودش رفت.........

🐇My Sexy Bany🐇Where stories live. Discover now