چند دقیقهای میشد که سکوت، حاکم اون جمع عصبانی قبل شده بود، لوهان با اخم، نگاهش به نقطه نامعلومی بود و سهون با تکیه دادن سرش به پشتیِ مبل، به فکر فرو رفته بود.با صدای در کمی گردنش رو چرخوند و از گوشه چشم به جای خالیش نگاه کرد، سکوت جونمیون بیشتر از حقیقتی که لوهان بازگو کرد عصبانیاش کرده بود.
حالا با رفتنش، اون هم بدون هیچ حرفی، دستاش مشت شد و لباش، به پوزخند باز شد.
_تو میدونستی؟
بعد کنترلِ خشمش خطاب به سهون گفت و منتظر جواب از صندلی کنار کانتر بلند شد:
ده سال زمان زیادیه برای دور شدن آدم ها از هم!
به آرومی زمزمه کرد و تکیهاش رو از مبل گرفت، نباید باور میکرد اما پازل های چیده شده جلوی چشماش، تنها یک نتیجه رو معلوم میکرد، نتیجهای که روحش رو آزار میداد.
_تقصير منه!
کلافه زمزمه کرد و سرش رو بین دستاش گرفت.
_نباید میرفتم..
با شنیدن زمزمه های ضعیفش، كريس کلافه روبروی سهون ایستاد.
_این گذشته لعنتی چیه که هممون رو درگیر کرده؟؟ داستان چیه سهون... هانول کیه؟ جونمیون کیه ؟ تو چه نسبتی با این افراد داری؟! من.... کجای داستان جونمیونم؟
پشت هم پرسید و چشماش رو کلافه روی هم فشرد.
سهون سرش رو بالا آورد و به چهره کلافهاش خیره شد.
_همه چیز واضحه... درست همونی که میدونی!
_ چیزی که من میدونم، معشوقه بودن نیست! نه سهون... من نمیدونم... جونمیون برای من پسر مردی بود که زندگیم رو ازم گرفته، پسری که خودش قربانیه و وسط بازی پدرش گیر افتاده!اما حالا... جونمیون معشوقه اس؟
تک خندهای زد و سری تکون داد: مسخرهاس....
سهون سرش رو بالا آورد: تو باور میکنی؟
_من دروغ نمیگم!
نگاه هر دو سمت لوهان چرخید، پوفی کشید و بی توجه به دو پسرِ نشسته سمت در رفت و همزمان زمزمه کرد:
اینکه دروغ گفتی یا نه مشخص میشه اما... دفعه بعدی بهم میگی اینارو از کجا میدونی!
_ چرا صبر نمیکنی بشنوی؟
متوقف شد و سمت لوهان برگشت:
_طاقت شنیدن واقعیت نداری نه؟
_ لوهان!
سهون هشدار آمیز گفت و نگاه لوهان سمتش برگشت:
لابد برای تو هم سخته بدونی عزیز دردونه ات چه کارا کرده !_تو هیچی نمیدونی، واقعیتی که از زبون یکی دیگه بشنوی هیچ فرقی با دروغ و داستانِ خیالی نداره! تو اون چیزیو باور کردی که اون مرد میخواست!
YOU ARE READING
Enemy Of The Savior/دشمن ناجی
Action༆𝗰𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲: 𝗸𝗿𝗶𝘀𝗵𝗼 (ᵐᵃⁱⁿ), 𝗸𝗮𝗶𝘀𝗼𝗼, 𝗰𝗵𝗮𝗻𝗯𝗮𝗲𝗸, 𝗵𝘂𝗻𝗵𝗮𝗻 ༆𝗴𝗲𝗻𝗿𝗲: 𝗮𝗰𝘁𝗶𝗼𝗻 , 𝗰𝗿𝗶𝗺𝗶𝗻𝗮𝗹, 𝗿𝗼𝗺𝗮𝗻𝗰𝗲 , 𝘀𝗺𝘂𝘁 _ من... عاشقت شدم جونمیون! چشماش رو بست و لبخندی زد... شنیدنش، یه نوشیدنی انرژی زا بود، بعدِ ک...