با فشردن پاش روی ترمز، صدای بلند لاستیک های ماشینش محوطه رو پر کرد:_ جناب وو.
با بهت پیاده شد و به نابودی دسترنجش خیره شد، اون دود و آتیشی که از اون فاصله دیده میشد، تا عمیق ترین لایه های روحش رو سوزوند، خِشت خِشت اون ساختمون، آجر به آجرش، حاصل خم شدن و شکستهای پی در پی کریس بود... اما حالا، اون کارخونه نبود که در حال سوختن بود.... اون جوونیِ کریس بود، عمر کریس بود.... قلباش بود!
_ چه اتفاقی..... افتاده؟!
مبهوت گفت و نگاهش رو از آتیش گرفت.
_ منشا اش هنوز مشخص نیست، اما خوشبختانه آتیش به سالن اصلی نرسیده.. فقط...
_ فقط چی؟
با صورتی که کماکان درحال برافروخته شدن بود پرسید و دعا دعا میکرد جوابش... اونی که تو ذهنشه نباشه!
_ سالن غذاخوری کارکنان کامل....
_ چی؟؟؟
فریادی زد و نگاهش دوباره جذب آتیش روبروش شد... این امکان نداشت که اون آتیش، علاوه بر زندگی خودش، زندگی آدمهای دیگهارو با بی رحمی بگیره....
_ من واقعا نمی....
_ کسی هم داخل بوده؟؟
چشمای پسر، از فریاد رئیسش بسته شد.
_ بوده؟؟؟؟
کلافه از سکوتش دوباره فریاد زد .
_ بوده....
چشماش رو بهم فشرد و چنگ محکمی از موهاش کشید و زمزمه کرد: لعنتی
با یاد چانیول، عصبی و نگران کامل سمت پسر چرخید:
_ چان...چانیول چی؟؟؟
_ ایشون امروز نبودن نگران نباشید
نفس آسودهای کشید و قدم هاش رو به سمت ساختمون برداشت.
_ شما نمیتونید از این جلو تر برید.
با فریاد یکی از آتش نشان ها عصبی سمتش غرید و مقابل فریادش، فریادی زد: میدونید چند نفر اون تو دارن میسوزن؟؟
_ ما همه تلاشمون رو میکنیم... لطفا دخالت نکنید.
گفت و همراه با کپسولهای بزرگش، به داخل رفت.
.
.یک ساعتی میشد که با وجود همهمه بزرگ داخل محوطه، آتش مهار شد و حالا، با چشم های سرخش داشت به اون سالن سوخته نگاه میکرد.
_ چند نفر سوختن؟
به آرومی زمزمه کرد و بدون برداشتن نگاهش منتظر جواب سکوت کرد.
_ سه نفر داخل سالن غذاخوری بودن...
چشماش رو بهم فشرد و لباش رو خط کرد...
YOU ARE READING
Enemy Of The Savior/دشمن ناجی
Action༆𝗰𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲: 𝗸𝗿𝗶𝘀𝗵𝗼 (ᵐᵃⁱⁿ), 𝗸𝗮𝗶𝘀𝗼𝗼, 𝗰𝗵𝗮𝗻𝗯𝗮𝗲𝗸, 𝗵𝘂𝗻𝗵𝗮𝗻 ༆𝗴𝗲𝗻𝗿𝗲: 𝗮𝗰𝘁𝗶𝗼𝗻 , 𝗰𝗿𝗶𝗺𝗶𝗻𝗮𝗹, 𝗿𝗼𝗺𝗮𝗻𝗰𝗲 , 𝘀𝗺𝘂𝘁 _ من... عاشقت شدم جونمیون! چشماش رو بست و لبخندی زد... شنیدنش، یه نوشیدنی انرژی زا بود، بعدِ ک...