S2_E21

308 122 70
                                    

کنار تخت بکهیون روی زمین نشست و رو به مادرش گفت:"میشه قبل رفتن باهاش حرف بزنم؟"

مادرش نگاهی بهش کرد و گفت:"باشه فقط 5 دقیقه."

چانیول سری تکون داد و گفت:"باشه. فقط 5 دقیقه."

انجلیکا چوبدستیش رو به سمت بکهیون گرفت و وقتی یه نور سفید رنگ از انتهای چوبدستی خارج شد و به بدن بکهیون خورد، انجلیکا از جاش بلند شد و گفت:"الان بهوش میاد."

و از اتاق بیرون رفت. چانیول به بکهیون خیره شد و وقتی صدای ناله ش رو شنید و تکون خوردن بدنش رو دید، دستهاش رو دو طرف صورت بکهیون گذاشت و گفت:"بک، خوبی؟ من اینجام."

بکهیون به سختی چشمش رو باز کرد و به چانیول خیره شد و گفت:"یول، خوبی؟"

چانیول سعی کرد بغضش رو مخفی کنه و گفت:"من خوبم. همه چی خوبه."

بک سعی کرد تکون بخوره ولی نتونست و گفت:"جنگ چی شد؟"

چانیول گفت:"تموم شد. تقریبا تموم شد. بک، من برای اینکه بتونم بهت کمک کنم، باید یه کاری بکنم."

بک آروم گفت:"چکاری؟"

-:"باید این جنگ رو تنها تموم کنم."

بک نگران به چانیول خیره شد و گفت:"تنها؟ نه چان. نمیذارم تنها بری."

چانیول سرش رو تکون داد و گفت:"نگران نباش. از پسش برمیام. ولی خواستم قبل رفتن بهت بگم که عاشقتم بکهیون. نمیتونستم این رو نگم و برم."

بکهیون نخودی خندید و گفت:"منم عاشقتم."

-:"حتی اگر جادوگر نباشم؟"

بکهیون سرش رو تکون داد و گفت:"حتی اگر جادوگر نباشی."

-:"و حتی اگر ضعیف باشم و مجبور باشی ازم مراقبت کنی؟"

بکهیون خندید و گفت:"حتی اگر تا آخر عمر مجبور باشم ازت مراقبت کنم. چون تو چانیولی. من عاشق تو شدم ... یه پسر ضعیف و حساس! برام مهم نیست جادوگر باشی یا انسان! فرمانده باشی یا یکی که دلش میخواد جایی مخفی بشه و کسی نتونه پیداش کنه. برای من تو، تویی چانیول."

چانیول لبخندی زد و گفت:"وقتی حالت خوب شد، باید باهام ازدواج کنی. رسمی و قانونی."

بکهیون خندید و گفت:"نگران نباش. من نمیذارم بیشتر از این مجرد بمونی."

چانیول با خجالت چشماش رو دزدید و گفت:"میتونم ببوسمت بکهیون؟"

بکهیون ناله کوچکی کرد و ضعیف گفت:"از کی تا حالا برای بوسیدن من اجازه میگیری پارک؟"

چانیول به چهره رنگ پریده بکهیون نگاه کرد و گفت:"آخرین بار بود که اجازه گرفتم."

و لبهاش رو روی لبهای بکهیون گذاشت و بوسید. وقتی حس کرد که بکهیون بیهوش شده، ازش فاصله گرفت و به قطره اشک مزاحم چشم راستش اجازه داد که از گوشه چشمش خارج بشه و گفت:"من برمیگردم بکهیون. هر چی که بشه برمیگردم."

HunTeR (Completed)Where stories live. Discover now