همه توی دفتر بکهیون نشسته بودن و بکهیون پشت میزش عصبی به بقیه نگاه میکرد. چن گفت:"الان میگی چکار کنیم؟"
بکهیون کلافه گفت:"نمیتونیم فقط به دوست پسر سهون اعتماد کنیم و صبر کنیم."
سهون ناراحت گفت:"چون جادوگره؟"
بکهیون با یه نگاه سرد و خالی نگاهش کرد و گفت:"اون شاید یکی از دلایل باشه ولی ما وقت زیاد نداریم. باید سونگجه رو پیدا کنیم و بعد بریم سراغ «اما». من نگرانشم."
کیونگسو گفت:"باید یه نقشه همزمان بکشیم."
بکهیون سری تکون داد و با انگشتهای سبابه ش، شقیقه اش رو فشار داد. داشت از درد میمرد ولی نمیتونست حتی به بستن چشمهاش فکر کنه. با صدای چان، چشمهاش رو باز کرد و نگاهش کرد:"من یه نقشه دارم ولی نمیدونم خوبه یا نه!"
لحنش مردد بود. بکهیون گفت:"بگو نقشه ت رو."
چانیول، با انگشتهاش بازی کرد و گفت:"به نظرم باید یه کاری کنیم که سونگجه فکر کنه هانتر جای «اما» رو میدونه و داره ازش محافظت میکنه."
همه کنجکاو به چانیول نگاه کردن و بکهیون مشتاقانه گفت:"خب، چه ایده ای براش داری؟"
-:"بارها رو باز کنیم ولی فقط برای مردها. اون هم با نظارت هانتر."
بکهیون سر تکون داد و با دست اشاره کرد که ادامه بده. چانیول که کمی امیدوار شده بود، گفت:"در واقع نمیدونم چقدر عملیه ولی ما باید از یه مکان خاص، محافظت خاص نشون بدیم و بارهای نزدیک به اون منطقه رو باز کنیم. ولی تاکید کنیم بارها فقط برای مردها بازهست و هرکسی میخواد از بار استفاده کنه، باید یکساعت قبل، با هانتر هماهنگ کنه و بیشتر از دو ساعت هم نمیتونه توی بار باشه. همونطور که ما بین جادوگرها نیرو داریم، اونا هم بین انسانها نیرو دارن. اونجا ما باید تو حالت مستی و خستگی، بگیم که ما داریم از «اما» محافظت میکنیم و یکسری رازها رو لو بدیم. اینطوری به گوش سونگجه میرسه و خب ... میتونیم منحرفش کنیم."
کیونگسو سری تکون داد و گفت:"ایده بدی نیست. میشه روش کار کرد."
چن گفت:"فقط باید افرادی رو بفرستیم که تازه واردن. چون جادوگرا میدونن که هانترهای قدیمی، هیچ وقت توی این روزها مست نمیکنن."
بکهیون گفت:"باید چند تا از جدیدها رو انتخاب کنیم."
چانیول گفت:"من و سهون میتونیم بریم. البته یکی از بارها رو ... چون مطمئنم که تعقیبون میکنن."
بکهیون لبخندی زد و گفت:"روش فکر میکنم. ولی مسئله مهم اینه که کجا رو به عنوان مخفی گاه «اما» معرفی کنیم؟"
سهون گفت:"خونه من. چون بوی «اما» رو هم میده و خب، میتونیم جادوگرها رو گول بزنیم."
چانیول عصبی به سهون گفت:"چرا خونه تو باید بوی زن من رو بده؟"
YOU ARE READING
HunTeR (Completed)
Fanfictionتوی دنیایی که آدمهای عادی به دست جادوگرا کشته و شکنجه میشن، شکارچی های جادوگر کمی حاضر به مبارزه ان. بیون بکهیون از تمام جادوگرای دنیا متنفره و خشن ترین شکارچی جادوگره. پارک چانیول، یک جادوگره که دوست داره هم مردم خودش رو نجات بده و هم انسان ها رو. ...