با رسیدن به اپارتمانش با وجود داشتن رمز در زنگ زد طولی نکشید جونهی در باز کرد با دیدن ظاهرش سوتی کشید و از سرتاپاش رو نگاه کرد
جوراب زنبوری مشکی شلوراک کوتاه چسبون پیراهن نیم تنه و میکاپ غلیظ خوب از کینک های جونگکوک خبر دار بود
وارد شد جونهو دروبست . جونگکوک کفشاشو در اورد بعد با کمک جونهو کتشرو در آورد بوی عطر پسر مستش میکرد چطور این قدر خوش سیلقه بود
شام خوردی
جونگکوک گفت اره ولی هنوز جا دارم یک بیبی سکسی رو بخورم
دست ظریف پسر رو گرفت و به دنبال خودش توی اتاق خوابش کشید
جونهو با ولوم تحریک آمیز و دلبری خندید و گفت :امشب خیلی عجله داری ددی (فحش آزاد ) اینقدر دلت واسه ام تنگ شده؟؟؟
جونگکوک حوصله درتی تالک نداشت روی تخت پرتش کرد وروش خیمه زد و با لباش ساکتش کرد
لبای باریک اما خوش فرم پسر زیرش رو به بازی گرفت . مثل لبای جیمین درشت نبود شت لبای جیمین
چشاش رو بست و با تصور لبهای جیمین بین لباش غرید توی ذهنش لبای صورتی جیمین بود که میبوسید بوسه و عمیق و خشن کرد زبونش روی تو دهنش میچرخوند و از دهنش کام میگرفت لحظه ای برای نفس گرفتن عقب رفت انا سریع بوسه رو از سر گرفت تمام اندام پسر زیرش لمس میکرد دستش رو به زیر شلوارک چسبون برد لپ باسنش رو چنگ زد
ناگهان به خودش اومد داشت چیکار میکرد؟؟؟؟
داشت به یاد جیمین با جونهو سکس میکرداین کار اهانت به جفتشون بود و حتی اهانت به خودش بین بوسه ازعقب کشید و کنار جونهو دراز کشید جونهو گیج پرسید چیشد
جونگکوک گفت :هیچی
جونهو برای از سر گرفتن بوسه جلو اومد اما جونگکوک سرش چرخوند و گفت :امشب نه جونهو حسم پرید
جونهو بشدت شوکه شده بود و با ناباوری پلک زد به زور لباشو به جونگکوک چسبوند اما کوک بازم پسش زد جونهوگفت چیشد من کاری اشتباهی کردم ؟؟؟؟
جونگکوک عمیق نگاهش کرد . اون پسر از هر لحاظ بی نقص بود اما یک نقص بزرگ داشت اون پارک جیمین تنها کسی که باعث زدن قلب جونگکوک میشد نبود
سرش رو تکون داد و گفت و فقط خستم
جونهو بغض کرد جونگکوک ازش خسته شده بود و جذابیتش رو از دست داده بود چیزی که ازش میترسید
با لبای لرزون گفت اگر خسته ای نمیخاد کاری کنی من همه کارارو میکنم
اینو گفت و روی پایین تنه ی جونگکوک نشست حس حقارت میکرد اما نمیخواست عقب بکشه
حرکت دورانی باسنش رو شروع کرد که جونگکوک دو پهلوش رو گرفت و متوقفش کرد
با لحن عصبی و اخطار آمیز گفت :بس کن جونهو از روم کنار برو اصن از خونه برو هرجا میخای برو ولی لطفا تنهام بزار میخوام تنها باشم
جونهو با شوک بهش نگاه کرد الان حتی از خونش بیرونش کرده بود؟؟؟
لرزون کنار رفت و با پوشیدن یک اورکت بلند از اتاق بیرون رفت و صدای کوبش شدید در به چارچوب خبر از رفتن جونهو میداد بعد چند ثانیه کوک دنبالش رفت متوجه حرف زشتش شده بود
اما با ندیدنش تو راهرو بیخیال شد
امشب زیادی خسته بود فردا همه چیز رو درست میکرد
روی تخت دراز کشید . این زندگی گهی ای بود برای خودش ساخته بود .
کمی بعد به خواب عمیقی رفت .
جونهو با وجود سرمایی تو پاهاش حس میکرد تو پارکنیگ منتظر جونگکوک بود اما با گذشت پنج ،ده ،حتی پانزده دقیقه کسی دنبالش نیامد
هرچی به دنبال دلیل گشت پیدا نکرد قلبش شکسته بود و چیزی تا شکستن بغضش نمانده بود سوار ماشینش که در واقع ماشین جونگکوک بود شد
هه ارزش یک هرزه همین قدر بود . هفت سال لنتی برای این مرد همه کاری کرده بود و اون فقط گاه گاهی پولش رو با دادن کمک مالی به خانواده اش به رخ جونهو میکشید نه خونه ای به نامش کرده بود نه حتی ماشین زیر پاش رو به اسمش زده بود ( چه پرتوقع ... فحش ازاد)
نگاهی به سرو وضعش کرد. لنتی مث هرزه ها شده بود . نمیتونست با این لباسا جایی بره . غرورش اجازه نمیداد.
سرش رو فرمون گذاشت
که ناگهان به ذهنش رسید که به کلاب جونگکوک بره
بهرحال اینطوری خبرا زودتر به دستش میرسید هرچند میدونست که جونگکوک مثل قبل به گی کلابش اهمیت نمیده و فقط یک منبع درامد فرعی محسوب میشد
به گی کلاب روند ۷ سال گذشته بود پس کسی اون رو به یاد نداشت
وارد ساختمانی که کاملا تغییر کرده بود شد دکوراسیون کاملا مدرن شده بود و طبق معمول شلوغ بود و چند استریپر هم در حال رقص میله بودند
روی یکی از کاناپه های مخصوص نشست نگاه خیلی از مردا روی خودش حس میکرد.
یکی کنارش نشست زیر چشمی نگاهش کرد مرد جذابی بود . لباسهای گنگ پوشیده بود موهاش به رنگ نعنایی بود و پوستش از سفیدی به رنگ برف میزد
عطر تیز و تلخی زده بود . بطری ابجویی به دستش داد و با نیشخند گفت: های بیبی تنها نشستی پاتنرت کو
جونهو به سیم اخر زده بود میخواست انتقام این همه سال وفاداری رو بگیره و کی بهتر از مردی که جلوش بود
خنده ای کردو موهاشو نمایشی پشت گوش انداخت و گفت پاتنر ندارم
مرد نگاهی شیفته بهش انداخت و دم گوشش گفت میخای باور کنم آدمی به بی نقصی تو پاتنر نداره؟
نفسای مرد که به گوشش میخورد تحریکش میکرد میخواست خودش رو خالی کنه چند ماه بود که سکس نداشت پس سعی کرد اونم مرد اغوا کنه
سرشو برگروند تقریبا روی لبای مرد لب زد که تو چی باور کنم مردی به سکسی ای پاتنر نداره
ندارم بیب ولی حتی اگه داشتم تو اینقدر هاتی نمیشه ازت گذشت دست مرد روی رون لخت جونهو و با نگاهی که واقعا لرز به ستون فقرات جونهو می انداخت گفت و کف دست سردش که مغایرت با تن گُر گرفته ی جونهو داشت روی رونشم میکشید
جونهو طاقت نداشت میخواست زیر یکی اینقدر به فاک بره که چیزی از حرفای جونگکوک یادش نمونه
پس فقط عضلاتش شل کرد و به مرد اجازه داد هر کاری دلش میخواست بکند
دست مرد هر لحظه بالاتر میرفت .نگاهشون بهم دیگه بود توی چشم هم نگاه میکردند و نگاه جونهو تبدار و نگاه مرد درنده بود
به موج لذت بهش دست داد اهی کشید دست مرد روی دیکش بود و فشاری بهش وارد کرده بود . داشت از روی شرتک چسبون تحریکش میکرد جونهو خودش برای بوسیدن لبای نیمه باز مرد پیش قدم شد
...........................
مین عوضی :ماموریت انجام شد ۵:۲۰✔✔مین عوضی دو عکس ارسال کرد ۵:۲۰✔✔
تهیونگ که درحال آماده و گریم عکس برداری با کانسپ طلوع افتاب بود با صدای گوشیش چکش کرد و با دیدن دو عکس برهنه جونهو چشماش گرد شد ....
تهیونگ : شتت چطوری مخ اش رو زدی لنتیی هنوز ده روزم نشده اخه این پسر خیلی محتاطه
مین عوضی:ما اینیم دیگه😏😎 ✔✔مین عوضی :ولی محتاط ؟؟؟جندس بابا سریع پا داد✔✔
تهیونگ: شتولی این قرارمون نبود پورنش رو میخام لنتی این عکسا رو میتونه بگه فوتو شاپه حالا از دستت فرار نکنهمین عوضی : نگران نباش یک نفر که طعم رابطه با من رو بچشه دوباره سمتم نیاد✔✔
تهیونگ :چرا ؟؟؟پاتنرتو معتاد میکنی مگه؟..
مین عوضی :اره کامم مثل مواد میمونه بیار بچشیش براش له له میزنیییی✔✔
تهیونگ :جووووونززززز
مین عوضی :عیجان ذوقشو... میخای معتاد شی؟✔✔
تهیونگ :آقا من زن دارم رو من نظر نداشته باش مردتیکه ی گِیِ هوسباززز
مین عوضی: منم رو کون صاف تخته ایت نظر ندارم مردتیکه ی استریت پاک😏✔✔
تهیونگ :یا کونم خیلیم گرد و قلمبه است
مین عوضی :الا میخای بگی کردنی هسی😏؟؟✔✔
تهیونگ :ازت متنفرم عوضیییی
مین عوضی :منم عاشقتم ✔✔
تهیونگ : عاشقتم ولی تو رابطم 🤍
مین عوضی :چندش نشو 🤮 ✔✔
بسه خیلی وقتمو گرفتی ✔✔تهیونگ :ولی تو چندش بازیامو رو دوست داری😉
_ خوشحالم کردی هیونگ تنکت_برو بخواب پیشولی
مین عوضی :آشغال پیشولی چیه؟ اَهههه نکبت ✔✔
مین عوضی شما را بلاک کرد
تهیونگ تک خنده ای زد مبدونست یونگی چقدر از پیشولی صدا شدن بدش میاد
YOU ARE READING
You Make My Haert Beat
FanfictionYou make heart beat توباعث میشی قلبم بزنه💙🦋 کاپل :کوکمین💙🦋 جانگ کوک وارث یکی از تاپ ترین شرکتهای سرمایه گذاری و استارت آپ به طور مخفیانه صاحب بزرگترین و درتی ترین گی بار سئوله به خاطر مسائلی چند مدت نتونست به بارش بره و وقتی رفت سوپرایز شد دل...