🦋3🦋

605 93 8
                                    


داستان از زبان کوک:
رسیدیم ارباب جوان
_اینجاست اقای کیم
+ولی من اینجا اکادمی نمیبنم که...
با دیدن تابلوی کوچک کنار دیوار ذوق زده ساختمان قدیمی رو نشون دادم و گفتم اونجاست ... همونجا پیاده شدم و به سمت ساختمان رفتم .با وارد شدن به ساختمان به یک بنر رسیدم که ساکن هرطبقه رومشخص میکرد عالی شد آکادمی جاست دنس طبقه ی شش توی ساختمان بدون اسانسور بود
با رسیدن به طبقه ی پنجم صدای موسیقی هیپ هاپ پخش میشد انرژی وصف ناپذیری به وجودم وارد شد بقیه پله ها رو با هیجان طی کردم و به در شیشه ای رسیدم کمی مکث کردم و بعد درو باز کردم صدای موسیقی می امد سالن کوچکی بود کفش پارکت و فقط یکی از دیوارهاش اینه داشت حدود بیست نفر دور یکی جمع شده بود و داشتند تشویقش میکردند بادور زدن جمعیت به یک پسر همسنای خودم‌ رسیدم . کمی‌به رقصش نگاه کردم فوق العاده عالی و روون و ‌هماهنگ با موسیقی میرقصید . حرکاتش موزون وخفن  بود بی اختیار منم شروع به تشویقش کردم هرچی میگذشت حرکاتش خفنتر و باحال تر میشد عالی بود من باید همین جا ثبت نام میکردم.
با تمام شدن رقصش همه بعد از تشویق متفرق شدند و اون به سمت من اومد . و گفت :سلام بچه پولدار اینجا چی میخوای
اینقدر از رقصش خوشم اومده بود کع تصمیم گرفتم بخش اول حرفش رو ندید بگیرم با لبخند گفتم  واو اجرای خیلی بی نقصی ای بود .میخوام اینجا ثبت نام کنم مربی اینجا کیه ؟
نگاهی از سرتاپام انداخت و گفت :پس اومدی ثبت نام اینجا رو از کج... اوه تو از شاگرد های اون اکادمی موسیقی تو مرکز شهری مگه نه؟؟پس ایده ی بدی هم نبود
_بله من از هنر جوهای اون اکادمی بودم که علاقه ی زیادی به رقص های مدرن دارم . میشه مربی رو معرفی کنی تا ثبت کنم؟؟؟
+اه بله من پارک جیمین هستم یکی از دو مربی اینجا .
_تو مربی ای؟؟؟ اخه تو که همسن منی !!
+یااا اگر مبخوای رقص یادبگیری به من احترام بذار بعدشم من ۱۸ سالمه توچی !
با حرفش مکث کردم شاید بازد اکادمی دیگه رو انتخاب میکردم خواستم برگردم که گفت:
شما پولدارها همتون بچه ننه این ... به هر حال فکر نمیکنم از پس رقصیدن بر بیای بهتره بری همون اکادمیت
به سمتش برگشتم و گفتم :  انگار شما بچه فقیراهم بی ادب و شخصیتین درمورد رقصیدن من توش استعداد دارم وبهش علاقه دارم
+ توووو بچه ننه خیلی پرو و حاضر جوابی انگار ... فقط ادعا نکن‌ و نشونم بده چطور میرقصی !
یکم‌استرس گرفتم‌چون اون رقصش‌خیلی خوب بود و من درمقایسه باهاش مثل یک دبستانی‌ در کنار دانشجو بودیم  ولی خوب اگر رقصم عالی بود که نمیامد هزینه کنم یاد بگیرم . شروع به گرم کردن کردم‌و با اهنگی که پلی شد رقصیدم .  در پایان رقصم‌چند نفر تشویق کردند که اعتماد بنفسم‌بالا رفت .
+تو به این رقصیدن میگی استعداد بدنت مثل چوب خشکه حرکاتت رو درست کامل نمیری ولی خوب پتانسیل پیشرفت داری  اگر با ادب بشی قبول میکنم مربیت شم ورگرنه از همون دری که اومدی بفرما بیرون
اول به سمت در رفتم ولی بعد این فکر اومد تو ذهنم درسته که تو شهر پر از اکادمی و کلاس های رقصه ولی این یکی خیلی ناشناسه و به راحتی لو نمیره با اون تابلو کوچیکش اگر ادرس رو نداشتم هرگز پیداش نمیکردم تحمل یک ادم گستاخ سخت نی حداقل از تحمل دخترهای افاده ای و فیسو یا پسرای مغرور ی که خودشونو میگیرند اسونتره
برگشتم تو چشماش ذل زدم وگفتم : من قبول میکنم شاگردت شم ...
+وااو بچه روت زیاده ها بیا تا ببینم‌چه ساعتی خالیه !
_من کلاس خصوصی میخوام اونم واسه ۴تا۶ بعد ازظهر
+ هی بچه ننه پولدار اینجا کارخونه بابات نیستا اون ساعت پره ساعت ۵/۱ تا ۵/۳ اونهاا خالیه و ۸ تا ۱۰شب
_ولی من اون ساعت میخوام یا هیچ
+خب بفرما  "اون ساعت رو میخوام یا هیچ "با لحن تمسخر امیز
_چند نفر شاگرد داری ؟؟
+اوم موقع ۸ نفر
_من اندازه ۱۰ نفر دیگه هم شهریه میدم فقط اون وقتم خالیه میفهمی ؟؟
+یاااا الان داری پز پولتو میدی؟؟.....افرین همیشه از اینکارا کن اون وقت رو خالی میکنم  فقط الان هزینه رو بده لطفا
_اوه اوکیه چقدر میشه؟؟
+۱/۰۰۰/۰۰۰وون واسه ده نفر
همین اینکه هزینه یک ماه کلاس ویالونم هم نبود . دست بردم از کیف پولم پونصد هزار وون در اوردم و بهش دادم .
_ایقدر پول نقد همراهم نیست کارتم به دلایلی نمیخوام بکشم پس بقیه اشو فردا بهت میدم جیمین شی
+واااو تهباک واقعا بچه پولداریا حیف شد کاش بیشتر میگفتم اسمت چیه؟؟
_من‌جونگ..مین ام کیم جونگمین ۱۸ سالمه...
******
فقط یک ماه تمرین با جیمین و جیهوپ مربی دیگه ی اکادمی رقصم خیلی پیشرفت کرده بود . دیگه حتی جیمینم به استعدادم اعتراف کرده بود روزی نمیشد که به هم نپریم چون فک میکرد من هیونگشم باهم راحت بود اگر میفهمید من دونسنگشم پارم میکرد . یه لحظه از اینکه این لفظ رو به کار بردم جا خوردم اثرات هم کلامی با جیمینه همش فحش میده یا درحال قربون صدقه عضلاتش رفتنه پابو...
با دیدن اینکه جیهوپ و جیمین یک گوشه بیصدا نشستند تعجب کردم از اون دوتا بعیده هی گایز چیکار میکنین؟؟
جیمین خیلی ریلکس بهم نگاه کرد و گفت پورن میبینیم‌ پورن استار زنه خیلی هاته میخوای توام بیا باهامون نگاه کن ...
یاد حرفهای مادرم‌‌افتادم :نه من نگاه نمیکنم این چیزا واسه بدن و روح ضرر داره
جیهوپ و جیمین بهم نگاه کردند یهو منفجر شدند جیهوپ از شدت خنده تو دیوار میزد و جیمین پخش زمین شده بود ریسه میرفت
جیمین بریده گفت: بعد... میگم... بچه.. پولدار ننر بهش .. برمیخوره ...‌
_پورن ندیدن ننر بودنه؟؟؟
+ تازه میپرسی ننر بودنه؟؟ ببینم عمویی نکنه تا حالا شق نکردی؟؟ هین حتما اون پایینت هنوز قد فندقه 😬 هی کوچولووووو
_جیمین شیییی خیلی بیشعور شدی باز خیلیم‌بزرگه دیکم پورن بدم میاد نگاه نمیکنم
+هه باشه باور کردم . نکنه میترسی جلومون تحریک شی ببینیم چقدر کوشولو موشولی ای
_نهههه گفتم بدم میاد از پورن و دیکم  هم بزرگه...
جیهوپ وسط گفت خوب بیا ببین ترسو ثابت کن بزرگی!!!!جیمین برو درو قفل کن کسی نیاد تو یهو...
برای اثبات گوشی رو از جیهوپ گرفتم و فیلم زو پخش کردم‌کیفیتش افتضاح بود اخه این گوشی مدلش خیلی پایین بود . فیلم تموم شد فیلم بعدی فیلم بعدی تر هیچ کدوم هیچ تاثیری روم نذاشتند . فقط حالن رو بهم زدند تا یک فیلم خیلی کوتاه بین فیلم هاش پخش شد . یک مرد داشت یک پسر سفید و ظریف میکرد یهو ضربان قلبم بالا رفت و چیزم‌تکون خورد فیلم بعدی پلی شد . ولی من تو فکر پورن قبلی در نمیامد کم کم تحریک شدم . که هوسوک گوشی رو کشید و گفت .
بالاخره داش تحریک شدی یک دکتر برو ناموسا نیم ساعت داشتی پورن نگاه میکردی تازه یکم برانگیخته شدی ‌هنوز واسه مردن دیکت جوونی من توی این بازه میتونم سه بار کام شم‌🤣🤣
جیمینم خندید و گفت ولی خوب اون پایین انگار زیادم فندقی نیست 
با حرف جیمین جا خندیدن بیشتر تحریک شدم . دلیلش رو درک نمیکردم بلند شدم  دسشویی نبود که خودمو خالی کنم جا باید حواسمو پرت میکردم شروع به تمرین کردیم . شب اون روز برای اولین بار پورن دیدم اما بازم تحریک نشدم با فکری توذهنم بود پورن مرد با مرد (حتی اسمشم نمیدونست بچه ام)رو سرچ کردم و با پلی کردن اولین فیلم تحریک شدم . اون شب کلی راجب دلیلش تو نت تحقیق کردم و متوجه شدم شاید من گی باشم
از اون روزی فهمیدم ممکنه گرایشم‌به پسرا باشه نسبت به لمس های جیمین‌ واکنش میده بدنم اونم عادت داره که یه دفعه احساساتش گل کنه بخواد بغل کنه یا کشتی بگیره . هر روز با کلی بد بختی جلوی تحریک شدنم یا سرخ شدن صورتمو  میگرفتم شانسم این روزا واقعا هیونگ زیادی لمس میکرد حتی چند باری به کونم زد . اخر سر یک روز که بخاطر شروع کردن  اون داشتیم کشتی میگرفتیم اشتباهی باسنش به دیکم مالیده شد . که از ترس لو رفتن حسم محکم هلش دادم و گفت :هیونگ مگه گی ای اینقدر بهم میچسبی حالم رو داری بهم میزنی لمسم نکننننن
نگاهم کردو چیزی نگفت میدونستم زیاده روی کردم . برخلاف هر روز تو سکوت سنگینی تمرین هامونو انجام دادیم . یک هفته گذشت هیونگ فقط در جواب حرفهام یک کلمه میگفت یا سر تکون میداد . دیگه حتی انگشت به انگشتم نخورد. پشیمون بودم به حدی از این رفتارش درگیر بودم که دیشب برای اولین بار برای یک پسر اشک ریختم . متوجه شده بودم حس فرق داره . فک کنم عاشق جیمین شدم سعی کردم حالا جومون سرده من دل بکنم اما نمیشد هرچی میگذشت بیشتر تشنه توجه و محبتش میشدم . اخرش اینقدر درگیر شدم که وسط تمرین ها پام به شلوارم گیر کرد و محکم زمین خوردم بالاخره بعد ده روز توجه جیمین رو جلب کردم . کلی نگران شد . من از توجه اش تو اسمونا بودم . دستش رو گرفتم و گفتم ببخشید هیونگ !
گفت:هیونگ؟؟؟
گفتم: منظورم اینکه هیونگ رو ببخش جیمینا یکم  عصبی بودم متاسفم
به چشم هام نگاه کرد وگفت :میتونی عصبی بودی بزنی تو صورتم ولی منو گی صدا نزن از هر چی گی لعنتی متنفرررم باشه جونگمینا؟؟

You Make My Haert BeatWhere stories live. Discover now