سلام بچه ها🙋🏻♀️من این بوکو دوباره با حوصله ( تأکید میکنم با حوصله) پابلیش میکنم اونم به خاطر اینه که بعضیا از نبودش ناراحت شدن ولی لطفاً برای آپ سریعش به جونم غر نزنین چون اینجوری فقط روند داستانو خراب میکنم و تهش آبکی میشه و مطمئنا نه من نه شما اینو نمیخوایم 🌺😍
Taehyung's pov
از وقتی چشامو باز کردم دعوا بود. من نبودم ولی به گوشم رسیده که حتی برای انتخاب اسمم هم دعوا شده. ترس، اضطراب، انزوا و خیالپردازی بهترین دوستای منن. منی که فقط بیست و یک سالمه و باید زندگی شادی داشته باشم ولی احساس میکنم یه مردهی متحرکم؛ یه شخص افسرده، آدمی با دلی مرده و تاریک که از هر جمعی فراریه و تو خلوتش چیزی جز گریه یا خیالپردازی آرومش نمیکنه. بعضی وقتا انقدر تو رویاهام غرقم که نمیتونم از واقعیت تشخیصشون بدم. اگه کسی قدرت اینو داشت که رویاهامو ازم بگیره قطعا تا الان زیر خاک بودم.
سرزمین رویاها جایی شگفتانگیزه نه؟ اونجا پدر و مادرم دوسم دارن، هیچوقت با هم دعوا نمیکنن و منم به خاطر این موضوع از بچگی لکنت زبان نمیگیرم درعوض بهم عشق میورزن و حمایتم میکنن. تو یازده سالگی بچهی طلاق نمیشم. مجبور نمیشم به خاطر عیاشیهای پدرم بعد از جدایی تو خونهی مادربزرگ و پدربزرگم زندگی کنم. مجبور نیستم احساس سربار بودن کنم. تو هفده سالگی ترک تحصیل نمیکنم و تحصیلات دانشگاهیمو ادامه میدم. پدرم تو نوزده سالگیم با اون عفریته که از خودش بیست سال کوچیکتره ازدواج نمیکنه و تو بیست سالگیم ترکم نمیکنه. تنها شخص زندگیم، مادرم پولو به من ترجیح نمیده و با اون تاجر پولدار کشور و ترک نمیکنه. منم همین الان مجبور نیستم با اون عفریته زیر یه سقف زندگی کنم.
تو سرزمین رویاها همه مهربونن...گرایشمو پذیرفتن و دوسم دارن...کسی طردم نمیکنه و منم یه آدم اجتماعی ام.تعداد دوستام بیشمارن و تو جمع بلند حرف میزنم و با اعتماد به نفس کامل از عقایدم میگم. از اینکه مسخره شم نمیترسم و خودمو دوست دارم. مستقلم و کار میکنم...یه کار فوقالعاده با حقوقی عالی... مرد زندگیم سر راهم قرار میگیره... و اون فقط زیباست...نمیتونین تصور کنین که چقدر زیباست...کاش میشد رویاهام و به همه نشون بدم تا اونو ببینن و زیبایی و مهربونیاشو تحسین کنن. و تو اون دنیا من تهیونگم... تهیونگی که باید باشم. یه تهیونگ واقعی!
سرزمین رویاها شگفت انگیزه نه؟
.
.
.- بیدار شو دیگه احمق ! چقد میخوابی! قیافشو ببین! عین معتاداست! پدر و مادرت جذاب بودن تو به کی رفتی آخه؟
-ا... الان بی.. ب..بیددد..دار...م..میشم...
من زشتم...من زشتم....من زشتم...چرا فقط نمیمیرم تا کرهی زمین از این همه زشتی پاک شه؟
YOU ARE READING
i finally found peace! (Kookv)
Fanfictionآقای جئون سعی داره پسرک مظلوم و رنج دیده ای رو که کم کم بهش دل میبست به زندگی برگردونه... مرهمی برای درداش بشه و اعتماد به نفس از دست رفتشو بهش برگردونه...آیا موفق میشه ؟ ⭐ - این امکان نداره...من مثل احمقا به نظر میرسم لطفا نگاه کردن به منو تموم ک...