ما بین خنده ها به هم نزدیکتر شدن. تهیونگ بوسه ای از دندانهای مرد گرفت و باعث تعحبش شد.- تو دیوونه شدی پسر من داره چهل سالم میشه ها!
چیزی نگذشت که ضربان قلب پسر از بوسه های داغشون که بعد از مدتی طعمشو میچشیدن بالا رفت و عضوش شروع به نبض گرفتن کرد پس با بیشرمی روی مردی که به نظر نمیومد به این زودیا وا بده خیمه زد با کشیدن باسنش روی عضو مرد هیسی از لذت کشید.
- سسس... آه...کوک...
- داری چیکار میکنی؟
جانگکوک به از خود بیخود شدن پسرش خندید و با خنده پرسید ولی تهیونگ با حرص و شهوت جواب داد:
- میخوام ببینم میتونی یه کار دیگه مثل خرگوشا انجام بدی؟
خنده ی معصومانه ی مرد به سرعت از روی لبهاش پاک شد و با چشمهای جدی و تاریکش به پسری که از نیاز جنسیش به خودش میپیچید خیره شد:
- چی تو سرته تدی؟ بهم نیاز داری نه؟
- بهت نیاز دارم ددی...دوست دارم باهام یه کاری بکنی...
دستشو به باسن پسر رسوند و وقتی با خشونت اونو روی تن خودش هم کرد ضربهای محکم به باسنش زد.
- چیکار بکنم مثلا؟
- ه..همون کاری که تو آشپزخونه کردی...با غذاها...
نیشخندی به توصیف جالب و خنده دار پسر زد و تصمیم گرفت بیشتر سر به سرش بزاره.
- اوهوم... آب دهنت راه افتاده بود...
لبهای تبدار و درشتشو به رگ درشت و مورد علاقش روی گردن مرد رسوند و درحالیکه به آرومی اونو میمکید زمزمه کرد:
- خیلی بدی آقای جئون... تو در برابرم وظیفه داری! من الان بهت نیاز دارم...
جانگکوک به آرومی تحت تاثیر صدای بوسه های چسبناک و خیسی قرار میگرفت که روی گردنش گذاشته میشد. صدای مکیده شدن پوستش بیشتر از همیشه باعث هیجانش میشد.
- اخ ته! باشه!
پسر از ضعیف شدن مرد مقابل خودش استفاده کرد و نوک سینه ی شکلاتی مرد رو بین انگشتهای باریکش فشرد.
- محکم میخوامش!
- باشه!
- محکم و سریع!
- گفتم باشه!
مرد با جذبه و اخمی که میدونست پسرشو به مرز جنون میبره طی حرکتی سریع و مصمم جاشو با پسر عوض کرد و روی تن ظریف و زیباش خیمه زد. چشمهای مشکی کشیده و مظلومی که از وقتی که باهاشون ملاقات کرده بود هیچ تغییری نکرده بودن قلبشو بیرحمانه به تپش میانداخت. مهم نبود هرچقدر تلاش کنه مرد رو اغوا کنه و سکسی به نظر برسه اون هنوزم از نظر جانگکوک یه پسربچه ی معصوم و دوست داشتنی بود!
YOU ARE READING
i finally found peace! (Kookv)
Fanfictionآقای جئون سعی داره پسرک مظلوم و رنج دیده ای رو که کم کم بهش دل میبست به زندگی برگردونه... مرهمی برای درداش بشه و اعتماد به نفس از دست رفتشو بهش برگردونه...آیا موفق میشه ؟ ⭐ - این امکان نداره...من مثل احمقا به نظر میرسم لطفا نگاه کردن به منو تموم ک...