Gym 4/5

598 83 12
                                    


وقتی از دستشویی بیرون رفت نگاهی به دور و بر انداخت تا اون پسر شیطانی رو پیدا کنه.
وقتی دیدش که کنار میله بارفیکس نشسته و داره بهش نگاه میکنه چشماش سریع گرد شد و سرش رو چرخوند.

'باید بهش توجه نکنم'
'آره خودشه جوری نشون میدم که انگار اصلا نمیشناسمش'

-هی تو!
داشت توی ذهنش نقشه میکشید که با شنیدن داد بلند پسر که باعث جلب توجه خیلی از افراد داخل باشگاه شد، زیرلب لعنتی فرستاد و به سمتش چرخید.

+هان؟ دوباره چیه؟

تهیونگ نیشخندی به لحن عصبی پسر زد و با پررویت تمام جوابش رو داد:
-به کمکت احتیاج دارم
و به میله بارفیکس اشاره کرد.

تا به حال چندین بار دیده بود که بعضی از تازه کارا برای بارفیکس زدن از ورزشکارای حرفه‌ای با هیکلای ماهیچه‌ای کمک میگیرن.
به نظرش پوزیشنی که اون افراد توش قرار میگرفتن خیلی سکسی بود بخاطر همین همش دلش میخواست این ایده رو روی یه مرد هات با هیکل جذاب اجرا کنه و کی بهتر از مرد روبروش؟

جونگکوک نگاهش رو بین تهیونگ و میله چرخوند و تکخند صداداری کرد.
+هه! واقعا فکر کردی من قراره کمکت کنم؟

تهیونگ با حالت طلب‌کاری جلوتر رفت و چشماش رو ریز کرد.
-من به تو توی دراز نشست زدن کمک کردم حالا تو نمیخوای توی این چیز ساده کمکم کنی؟

نه اینکه تا به حال اینکارو نکرده باشه یا توانش رو نداشته باشه اما واقعا دلش نمیخواست بهش کمک کنه.
لعنتی... کاملا مطمئن بود که پسر روبروش دوباره براش یه نقشه کشیده.

-نکنه دلت میخواد کل افراد اینجا بفهمن که تو یه مرد هیز منحرفی که داشتی یه پسر بیگناه رو دید میزدی و دستمالی میکردی؟

چشمای جونگکوک با شنیدن این حرف گرد شدن.
منحرف؟ هیز؟ پسر بیگناه؟
این دیگه چه کوفتی بود؟

+و اون پسر بیگناه هم تویی؟..
-دقیقا!

لباش رو از حد پررو بودن شخص روبروش محکم روی هم فشار داد و اخم ریزی کرد.

تهیونگ داشت دهانش رو برای داد و بیداد کردن باز میکرد که یهو یه دست روی دهانش قرار گرفت.

+اوکی اوکی قبوله
نگاهی به ساعتش انداخت و ادامه داد:
+دیگه دیر وقته و باشگاه داره خلوت میشه و منم باید برم پس زیاد طول نکشه

تهیونگ پوزخندش رو پشت لبخند بزرگی مخفی کرد و با تکون دادن سرش به عنوان تایید به سمت میله حرکت کرد.

جونگکوک هم پشت سرش حرکت کرد و لباسش رو که کج شده بود وسط راه درست کرد.

کمی دستاش رو به هم مالید و بدنه میله رو سفت گرفت.
پاهاش رو به عرض شونه‌ باز کرد و بعد از لحظاتی بالاخره روی هوا معلق شد.

Vkook || Kookv oneshots ⁺¹⁸Место, где живут истории. Откройте их для себя