Wine scent 1/2

417 28 0
                                    

توضیحات:
کاپل: کوکوی
نوع فیک: وانشات
ژانر: امگاورس، دراما، اکشن
نویسنده: وینتر

کت رو توی تنش مرتب کرد و به دیوار تکیه داد ، کف کفشش به دیوار کشیده شد و قلبش بار دیگه از صدای بالا و زیاد آهنگ داخل کلاب لرزید. چطور آدم ها میتونستن اون فضا رو تحمل کنن؟
براش همه چیز عذاب آور بود از جمله شغل لعنتیش..
چرا مجبور بود از یه پیرمرد هشتاد ساله محافظت کنه و آخرم بزارتش دم در تا حواسش باشه فرد مشکوکی وارد فضای کلاب نشه؟
اون واقعا فکر میکرد با داشتن یه کمپانی همه قراره ترورش کنن؟
احمقانه بود.
با ادامه دار شدن افکارش هیسی کشید و اینبار پاش رو جلو کشید و با تکه سنگ کوچیک روی زمین بازی کرد.
هوا رو به سردی میزد و اونقدر تاریک بود که تنها میشه گفت با نور های بنفش و رنگی ای که از در پشتی کلاب تابیده میشد روشن بود.
میشه گفت آرامش بخش.

البته تا قبل از اینکه پسری با سرعت رعد و برق و بوی مدهوش کننده شراب از کنارش بگزره.
در همون لحظه با دیدن اینکه پسر نزدیک بود بیفته بازوش رو با سمت خودش کشید. درست مثل یه کلیشه ، "تکراری و جذاب".
البته با مشتی که تو صورتش نشست نتونست دیگه به کلیشه ای بودنش فکر کنه.

"لعنتی.."

"عوضی ولم ک-اوه هی"
پسر با دیدن اینکه چه گندی زده و اون مشت مهمان صورت کسی که دنبالش بوده نشده با نگرانی کمرنگی خم شد تا صورت مرد رو چک کنه.

"خوشگله حالت خوبه؟"
مرد آلفا با شدید تر شدن رایحه تیز شراب سرش رو بالا گرفت و اخم شدید روی صورتش با تعجب جایگزین شد.
اون امگا الان "خوشگله" خطابش کرده بود؟
تعجبش زمانی بیشتر شد که دست امگا با ملایمت رو صوراش نشست و نوازشش کرد.

"ببین خوشگله اونا الان دنبال منن و من نمیتونم برات شمارمو بنویسم! بنظرم بهتره فعلا امضامو-"
دیگه بیشتر از این به چرت و پرتای امگا گوش نکرد و با محکم کشیدنش به سمت خودش کمی تو صورتش خم شد.

"تو کی هستی؟از پیش رییس لی برمیگردی؟"

"چی؟پوف رییس لی کیه؟"
عقب کشید و مثل یک پرنس دستش رو روی سینه اش گذاشت و کمی خم شد ، انگار نه انگار که هر لحظه ممکنه بود کسایی که دنبالشن برسن و مثل یه گونه بندازنش رو شونشون.

"من کیم تهیونگ هستم! اما آلفاهای زببایی مثل تو میتونن وی صدام کنن!"
در آخر حرفش چشمکی زد و صورت پر از اعتماد به نفس و شیرینش با شنیدن صدای کفش هایی از سمت کلاب با ترس پر شد.

"ب..ببین..من میخوام که ب.‌بیشتر باهات آشن-"
حرفش با کشیده شدنش به پشت آلفا نصفه موند.

"رایحت رو پنهون کن"
شنیدن اون زمزمه از سمت آلفا باعث شد کمی مور مورش بشه و سعی کنه با چنگ زدن به کت اون مرد کمی خودشو آروم کنه.

"سعی کن فقط باهام همراهی کنی ، باشه؟"
به صورت آلفا نگاه کرد و بعد به قفسه سینش و سپس کارتی که روش اسمش نوشته شده بود.
-جئون جونگکوک-

از طرف دیگه مرد به سرعت با گرفتن چونه پسر اون رو به سمت خودش کشید ؛ مطمئن بود که از پشت جوری دیده میشه که انگار مشغول بوسیدن کسیه!
و خب همینجورم شد! چونکه اون افراد با انداختن نیم نگاهی بهش از کنارش رد شدن ، بجز یکیشون!
'کنه لعنتی!'

به همراه زمزمه تو سرش دستی روی شونه اش نشست. اون مرد که بنظر میرسید یه بتا باشه با کنجکاوی و شک بهش نگاه میکرد و خب در برابر لینک هم سعی میکرد همینطور پسر رو از دید راس خارج کنه.

"میشه انقدر به امگای من نگاه نکنی؟ اون تو هیته و الان تو وضعیت خوبی نیست!"

کمی خم شد به سمت بتا و با پوزخند کمرنگی زمزمه کرد :
"میخواستم اینجا به لذت برسونمش که توی لعنتی خرابش کردی!"

بنظر میرسید اون بتا بی تجربه تر از این حرفا باشه چرا که با همین حرف کوچیک کمی سرخ شد :

"م..من م..متاسفم‌!"
و بی هیچ حرفی به سمت بقیه افراد گروهش دویید.

"احمق.."
زیر لب زمزمه کرد و اینبار به سمت امگای دردسر سازش 'که بنظرت میرسید جفتشه' چرخید.
"خب؟"

"خیلی ممنون خوشگله!!"
با لبخندی که شبیه به یه گربه ملوس میکردش گفت. با کمی دودلی دستش رو دور شونه اون آلفا حلقه کرد و بغل کوتاهی رو بهش هدیه داد ، جوری که جونگکوک لحظه ای فکر کرد، کاش اون آغوش براش ابدی میشد.

"همین؟چطور میخوای جبرانش کنی؟"

"هن؟"
با قیافه منگی زمزمه کرد و اینبار آلفا کسی بود که باعث تعجبش میشد.
"یه قرار بهم بدهکاری."
به چهارچوب در کلاب تکیه داد و با یک دست شمارش رو تو گوشی پسر 'که به تازگی کش رفته بود' وارد کرد.
"یه بادیگارد رو دست کم نگیر وی"
با لبخند محوی زمزمه کرد و با انگشتش ضربه کوچیکی به بینی امگا که انگار قهرمان زندگیش رو ملاقات کرده بود ، زد.

"من باید برم ، لطفا مراقب خودت باش و تا قرارمون به خودت آسیب نزن!"
قدمی به سمت داخل برداشت و امگایی که از لبخند عمیق رو لبش و رایحه شیرین شده ی شرابش میشد فهمید چقدر هیجان زدست رو تنها گذاشت‌‌.

"ایول! چقدر خوشگل بود!"
با ذوق داد زد و یبار دور خودش چرخید.

خب ، اونا کمی متفاوت بودن ، امگایی با عطر شراب و آلفایی با رایحه رز..
خون‌گرم و خرابکار و خون‌سرد و نجات دهنده‌‌‌‌...
همینش ترکیب فوق العاده ای بود‌.
مگه نه؟
امیدوار بود که اینجور باشه...

روایت‌ها میگن که این کاپل جذاب دیت خوبی داشتن و بعد از اون،  زندگی هیجان‌انگیز و شیرینشون رو به عنوان جفت شروع کردن :>
من خودم به شخصه عاشق تهیونگ این وانشاتم..
اصلا مگه داریم امگا به این خفنی؟ *عر زنان دور میشود

Vkook || Kookv oneshots ⁺¹⁸Where stories live. Discover now