Gyute 4/7

284 46 0
                                    


_پایان فلش بک_

+خرس؟ تو حق نداری به جیم بگی خرس! اون فقط و فقط خرس منه! و هی! کجا داری منو با خودت میبری؟ ولم کن!! بزار برم پیش جیمـ..

صداش با کوبیده شدن لبهای تهیونگ روی لبهاش قطع شد.

با تعجب و چشمای گشاد به اخمای مرد و لبهاش که به خشن‌ترین حالت ممکن میبوسیدنش نگاه کرد و به عقب هلش داد.
+عوضی! تو حق نداری منو ببـ..

و این بار هم جمله‌ش با بوسه‌ی خشنی که تهیونگ از سر گرفت توی گلوش ماسید.

هر چقدر با مشتاش به سینه‌ی مرد ضربه میزد اون بوسه‌شون رو عمیق‌تر و خشن‌تر میکرد و باعث میشد که دست از تقلا برداره.

لحظاتی بعد وقتی بوسه‌شون به پایان رسید تهیونگ دستش رو نوازش وار پشت گردن جونگکوک کشید و لبخند کج و ملایمی زد.
-تو فقط حق داری مال من باشی و منم فقط حق دارم مال تو باشم پس دیگه این حرفو تکرار نکن توله

گونه‌های جونگکوک بخاطر کلمه‌ی "توله" و لحن مرد سرخ شدن و سرش رو با حرص و کلافگی پایین انداخت.
+ایش مرتیکه‌ی عوضی

تهیونگ خنده‌ی دلنشینی کرد و حین حرکت کردن به سمت یخچال بحث جدیدی شروع کرد.

-اون خرس به نظر ناراحت میومد..چرا به نظرت؟
صدایی به معنای تفکر در آورد و ادامه داد:
-شاید بخاطر اینکه آقا خرگوشیش بهش محل نداده!

جونگکوک سر جاش خشک شد و با شوک به گوشه‌ای از دیوار نگاه کرد.
وقتی تصویر صورت جیمین لحظاتی قبل از رفتنشون به ذهنش اومد هینی کشید و دستاشو روی دهانش گذاشت.

+وای نکنه واقعا ناراحت شده باشه.. اما من که بهش بی محلی نکردم.. تازه میخواستم شروع به حرف زدن بکنم که..
چشماش از عصبانیت گرد شدن و به سمت تهیونگ خبیث خیز برداشت.
+که توی عوضی آشغال دست منو گرفتی و دنبال خودت کشیدییی!!!

تقریبا روی کولش پریده بود و داشت از پشت به کمرش مشت‌های محکمی میزد.. البته این چیزی بود که خودش فکر میکرد چون مشتاش فقط باعث قلقلک تهیونگ میشدن!

-واو واو واو! تند نرو خرگوشک! آخه این انصافه که این روباه بدبخت این همه بهت احترام بزاره و دوستت داشته باشه و در آخر همچین جوابی از سمت خرگوشش بگیره؟

دهان جونگکوک از شوک باز موند و مثل ماهی باز و بسته میشد.
+ت..تو چی گفتی؟..

تهیونگ خنده‌ای بخاطر قیافه‌ی کیوت پسر کرد و بوسه‌ی آبداری روی لبهای بازش گذاشت و سریع عقب کشید.

-درسته! من خیلی وقته که دوستت دارم! میشه گفت از اولین باری که پامو توی دبیرستان برادرم گذاشتم و با یه خرگوش کیوت با عینک مطالعه‌ی بزرگ و گردش مواجه شدم که روی ردیف آخر غذاخوری نشسته و داره همینطور که هویجشو گاز میزنه کتاب میخونه

Vkook || Kookv oneshots ⁺¹⁸Where stories live. Discover now