1

3.4K 320 36
                                    

Taetae

♪♪♪Tell you
بهت میگم
A Million little reasons

یه میلیون دلیل کوچیکی

I'm falling for your eyes

که عاشق چشمات شدم

I just want to be where you are

فقط میخوام همونجایی باشم که تو هستی
♪♪♪
بعد از تموم شدن اجرای آهنگی که این همه سال براش زحمت کشیده بود . با ذوق به طرفداراش نگاه میکرد که صداش میزنن و تشویقش میکنن .حتی بعضیاشون براش شاخه گل رز آوردن دقیقا به خوشبویی رایحش اروم اروم بارون میبارید چون سالن اجراش سرباز بود قطرات بارون به ارومی از پیچ و خم موهاش و صورتش می گذشتن اون بقدری عاشق بوی نم بارون بود که بارها سعی کرده بود عطری با این بو پیدا کنه... تو این حال و هوا بود که یه لنگه کفش خورد تو سرش آخی گفت و چشماشو باز کرد و جیمینو دید که با نیشخند بهش زل زده

_ودف جیم این چه کاریه
+ اسکل سه ساعته دارم صدات میکنم ولی طبق معمول تو رویاهات بودی
با تکخندی ادامه داد + اگه نمی شناختمت فک میکردم عاشق شدی
_بیخیال حالا چیکارم داشتی
+ دو ساعت بعد جشن تولد هانه
_واقعا همون کیوتی با چشمای تیله ایش؟
+ اره ازم قول گرفته تو براش بخونی
_میاام
+ خوبه فقط کیک شکلاتیم بگیر
_اون دیگه چرا
با کیوت بازی + من وقت نمیکنم نمیشه اینکارو برا موچیت انجام بدی
ته هیچ وقت نمیتونست در برابر جیمین مقاومت کنه با خنده لپشو و کشید _ باشه کیوتچه
بعد از رفتن جیمین وارد اکانتش شد تا یکم غر بزنه اون موچی تو بدترین زمان ممکن رویاشو خراب کرد .

ته ادم خیالبافی نبود فقط گاهی حس میکرد یکم فکر درباره اینده میتونه انگیزشو بیشتر کنه مخصوصا که تا بحال بارهای زیادی شکست خورده بود

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

ته ادم خیالبافی نبود فقط گاهی حس میکرد یکم فکر درباره اینده میتونه انگیزشو بیشتر کنه مخصوصا که تا بحال بارهای زیادی شکست خورده بود .ولی اون امیدشو از دست نمی داد هر طور شده باید به رویاش می رسید حتی اگر بخاطر خودشم نبود بخاطر پدرش باید موفق میشد این اخرین ارزوی پدرش قبل مرگ بود .
_________________________________________
Kook

باد خنکی می وزید که باعث میشد بوی شکوفه های بهاری به بینیش بخوره حس خوبی داشت . ولی کوک کسی نبود که روحیه کیوتی داشته باشه اون از بچگی عاشق موتور و ماشین و بوکس و... اینجور چیزا بود . هوسوک رو میدید که با ایرین همو میبوسن حتی قصد ازدواجم دارن ولی کوک هیچ اعتقادی به عشق نداشت حتی قصد داشت تا اخر عمرش مجرد باشه چی ازدواج خوبه که ادما انقد دنبالشن یا وقتی عاشق میشن ضعیف میشن و لوس میشن کوک اینارو نمیخواست تا جایی که میتونست تو راتش خودشو کنترل میکرد و سعی میکرد حتی وان نایت هم نداشته باشه

با کلافگی _ خب هیونگ من دیگه میرم
هوپ: صبر کن کجا
آیرین : هنوز زوده بمون شاید بالاخره یکیو برات پیدا کردیم
_ نه ممنون نمیخوام
هوپ : منم اول اینجوری بودم ولی عشق بی خبر میاد بدون اینکه خودت متوجه بشی
آیرین : دقیقا منتظر روزیم که عین خر عاشق شدنتو ببینم
_بیخیال نونا
با خدافظی ازشون سوار موتورش شد تا به باشگاهش بره . با سرعت خیلی زیادی حرکت میکرد و با ایرپادش اهنگ شوگا هیونگشو گوش میکرد که یدفعه به خودش اومد دید یه پسر جلوشه سعی کرد موتورش رو متوقف کنه ولی بقدری همه چیز سریع اتفاق افتاد که موتور کاملا از کنترلش خارج شد و سمت دیگه خیابون پرت شد امیدوار بود بلایی سر اون پسر نیومده باشه
+آخ پام
با عجله رفت سمت چکش کنه که کیک پسرو زیر پاهاش له کرد
+فااااک یو کیکم

 با سرعت خیلی زیادی حرکت میکرد و با ایرپادش اهنگ شوگا هیونگشو گوش میکرد که یدفعه به خودش اومد دید یه پسر جلوشه سعی کرد موتورش رو متوقف کنه ولی بقدری همه چیز سریع اتفاق افتاد که موتور کاملا از کنترلش خارج شد و سمت دیگه خیابون پرت شد امیدوار بود بلا...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

... ادامه دارد

ƴou ąre mƴ SunshineWhere stories live. Discover now