21

939 106 4
                                    

Taehyung

چشماشو به ارومی باز کرد و غلتی خورد که چشمش به ساعت خورد که نزدیکای 10 بود باورش نمیشد انقدر خوابیده باشه اون نهایتا تا 8 بیدار میشد . با فکر به دیشب و رابطه اش با جونگکوک لبخندی زد و سعی کرد از تخت بیاد پایین ولی کمرش به شدت تیر کشید جوری که صدای ناله اش دراومد
_لعنت بهت جونگکوک مگه اون لعنتی چقدر بزرگه
با ناراحتی ملافه رو دور خودش پیچید و گفت_ حقته خودمم با دست بیلم بکنمت تا بفهمی چقدر درد داره
جونگکوک که مدتی میشد وارد اتاق شده بود و با دیدن غرغرای تهیونگ بی صدا بهش زل زده بود خنده بلندی کرد +اگه قرار باشه فرشته ای مثل تو باشه باهاش مشکلی ندارم
تهیونگ که با شنیدن صدای جونگکوک شوکه شده بود با ترس از جاش پرید و چشمای گردشدش رو بهش دوخت _تو اینجا بودی؟
+اره عزیزم
تهیونگ پیشونیشو خاروند _ هه هه راستش من

جونگکوک سمتش رفتو با قرار دادن دستاش زیر پاها و کمر امگا بغلش کرد + چی ؟ میخوای تاپ باشی؟
تهیونگ بوسه ای روی گونه جونگکوک زدو گفت _ نه فقط میخواستم بگم شوخی میکنم
+ معلومه اخه پسری به کوچولویی تورو چه به تاپ بودن خوشگلم
جونگکوک سمت میز رفت و با نشستن روی صندلی تهیونگم روی پاهای خودش نشوند +امروز تمرین دارم ولی به جیمین میگم بیاد اینجا تنها نباشی
تهیونگ لیوان اب پرتقال گوشه میزو برداشت و یک نفس خوردش . با مکثی _نه راستش منم تو کمپانی کار دارم امروز قراره پیش ضبط اهنگمو داشته باشم
جونگکوک اخمی کرد و با نوازش کمر تهیونگ گفت +ولی به نظرم بهتره نری اخه دیشب خیلی خسته شدی کمرتم درد داره
تهیونگ با جابجا شدن روی پاهاش جونگکوک سمتش چرخید _نگران نباش من خوبم تا تمرینت تموم شه کار منم تمومه میتونیم باهم برگردیم
جونگکوک تو چشمای تهیونگ زل زده بود و دستاشو دور کمرش حلقه کرده بود .حس خوبی داشت از اینکه بالاخره تونسته بود عشق رو تجربه کنه حالا می فهمید فرق رابطه با یه ادم رندوم و کسی که عاشقشی رو ، نگاهی به لبای خندون پسر انداخت و خودشو جلو کشید و بوسه ارومی روش گذاشت
+به شزط اینکه صبحونتو کامل بخوری
تهیونگ سری تکون داد و تو بغل الفاش مشغول خوردن شد .
_________________________________________

Jimin
موهاشو با اسپری رنگ موقت بنفش کرده بود و با پوشیدن شلوار جین مشکی رنگش که همراه هودیش سفیدش استایل کیوت و قشنگی براش ساخته بود سمت کمپانی یونگی میرفت . از وقتی مصاحبه یونگی رو خونده بود و متوجه علاقش به پاستا شده بود به هرسختی ای که بود تونسته بود براش پاستا درست کنه تا خوشحالش کنه البته قصد نداشت جلب توجه کنه تا فنای یونگی متوجه رابطه ای که جدیدا شکل گرفته بود بشن .
جیمین با وارد شدن به سالن اصلی کمپانی یونگی رو دید که در تلاش بود تا بچه گربه ای که از دستش فرار میکردو بگیره . با خنده گفت _ هیونگ چیکار میکنی؟
شوگا اهی کشید و با دیدن جیمین که با اون ظاهر کیوتش دلبری میکرد لبخندی زد + هیونگ؟ مگه قرار نبود دیگه بهم هیونگ نگی؟ من دوست پسرتم نه هیونگت
جیمین در حالی که استرس گرفته بود سریع با نگاهی که به اطراف انداخت جواب داد+ یاااا ساکت باش شاید یکی بشنوه
یونگی از کمر جیمین گرفتو کشیدش تو بغلش + بشنوه که چی؟
جیمین با گذاشتن ظرف پاستا روی میز کناریشون _ اخه برات دردسر نشه ؟ اگه
یونگی دستاشو روی گونه پسر گذاشتو فشار داد جوری که لباش بیرون بیاد و غنچه شه + نگران نباش جوجه من خودم حواسم به همه چی هست
جیمین که تو اون حالت نمیتونست درست صحبت کنه با مشت به پهلوی یونگی کوبید که باعث خنده بلند الفا شد +کیوت
یونگی که دیگه توانایی تحمل کیوتی جیمین رو نداشت سرشو جلو بردو لباشو بین لبای خودش گرفتو محکم شروع به مکیدنش کرد . در حالی که زبونشو داخل دهن امگا کرده بود و مزه اش میکرد اونو سمت کاناپه گوشه اتاق کشوندو با یه حرکت پرتش کرد روی کاناپه و خودشم روش قرار گرفت.
جیمین در حالی که ناله میکرد و حس ضعف داشت بین بوسه های شدید الفاش لبخندی زد هیچ وقت فکرشم نمیکرد یه پاستا درست کردن همچین نتیجه ای داشته باشه...
_________________________________________
Eunwoo
روی تخت دراز کشید و روبه سوهیون گفت _ نمیخوای تشریفتو ببری؟
سوهیون پوزخندی زد و گفت : دیروز که تو اون وضع جمعت کردم اینو نمیگفتی
اون وو واقعا دیگه تحمل سوهیونو رومخ بودنشو نداشت اون عوضی از دیشب با حرفا و نقشه های احمقانش عصبیش کرده بود _فقط گمشو
سوهیون : ولی ازت خواهش میکنم اینبارو بهم گوش کن من یه فکر عالی دارم ببین شما فردا مسابقه دارین بهترین موقعیته اون بچه امگا برای تشویق دوست پسرش میاد
اون وو ابرویی بالا انداخت و درحالی که کنجکاو شده بود _ اره احتمالا
سوهیون : خب ببین بعد از مسابقه تو رختکن برای من یه موقعیت جور کن با جونگکوکم تنها باشم یکاری میکنم که دیگه اون امگا خودش با پای خودش بیاد سمت تو
_چی تو سرته ؟
سوهیون خنده ای کرد و گفت : یه چیز معرکه
_________________________________________
Taehyung
تهیونگ نگاهی به ایرین انداخت _ نونا مطمئنی ؟ اخه من تا به حال همچین نوتی رو نخوندم
ایرین : ببین من یچیزی میدونم فقط بهم اعتماد کن عالی میشه
تهیونگ سری تکون داد و با روشن کرن میکروفن شروع به خوندن کرد . ایرین بهش گفته بود اگه چشماشو ببنده و سعی کنه به عشقش فکر کنه بهتر میتونه با متن اهنگ ارتباط بگیره و بخونه .
تهیونگ با فکر به جونگکوک و اشنا شدنشون لبخندی زد و شروع به خوندن کرد . با تموم شدن ضبط چشماشو باز کرد و با استرس _ خیلی بد شد ؟
ایرین دستی به سرش کشید و با نوازش گفت : عالی بود باورم نمیشه با یه بار تونستیم ضبطش کنیم
تهیونگ خنده ذوق زده ای کرد و سمت گوشیش رفت باید هرچه سریعتر به کوکیش این خبرو میداد .
جونگکوک بعد از چند ثانیه جواب داد + بله چیشده رزم
تهیونگ که از طوری که جونگکوک صداش کرده بود قلبش گرم شده بود _ اهنگمو ضبط کردم 4 روز دیگه منتشر میشه
+این عالیه بهت افتخار میکنم کوچولو
_جونگکوکا خیلی خوشحالم شب هرقدر بخوای میبوسمت
+کاش همیشه همین قدر ذوق کنی شاید چیزای بیشتری خواستی بهم بدی
تهیونگ که با حرف جونگکوک فکرش به شب قبل کشیده شده بود با خجالت _ خدافظ من من میرم
جونگکوک با صدای ارومی + خیلی خب خجالت نکش دستاتم اونجوری مشت نکن میام میخورمتا
_تو از کجا فهمیدی دستامو مشت کردم؟
+بالاخره دوست پسرتما معلومه که میفهمم
+انقدرم مثل بچه گربه دور و برتو نگاه نکن
_عه از کجا فهمیدی نکنه اینجا دوربین گذاشتی ؟
+کوچولوی خنگ اصلا اون به کنار من که اجازه ندارم بیام توکمپانی
تهیونگ با حرص _ خنگ خودتی خدافظ جئون
+صبر کن من الان رسیدم دم در اگه کارت تموم شده بیا بریم
_نمیخوام

تهیونگ با اخم سمت بیرون رفت و درو باز کرد که جونگکوکو جلوش دید .

_________________________________________راستی بچه ها آلبوم ته رو از یوتیوب استریم بزنین خیلی کمه این انصاف نیست جواب زحمتاشو اینجور بدیم🥲

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

...
_________________________________________
راستی بچه ها آلبوم ته رو از یوتیوب استریم بزنین خیلی کمه این انصاف نیست جواب زحمتاشو اینجور بدیم🥲

ƴou ąre mƴ SunshineDonde viven las historias. Descúbrelo ahora