12

1.1K 162 10
                                    

Jungkook

بعد از اینکه از ظاهرش و حالت موهاش راضی شد سمت ماشینیش رفت تا بره دنبال تهیونگ که صدای سوت بلند جین رو شنید که میگفت : جوون چه الفای جذابی مطمئنم ته عاشقت میشه
با چشمای گرد _ودف هیونگ بس کن اصلا چرا باید اون عاشقم بشه
جین با پوزخند نگاهی بهش انداخت که میشد از قیافش اره جون خودت رو خوند

بعد از اینکه از ظاهرش و حالت موهاش راضی شد سمت ماشینیش رفت تا بره دنبال تهیونگ که صدای سوت بلند جین رو شنید که میگفت : جوون چه الفای جذابی مطمئنم ته عاشقت میشهبا چشمای گرد _ودف هیونگ بس کن اصلا چرا باید اون عاشقم بشهجین با پوزخند نگاهی بهش انداخت ...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

جونگکوک نزدیک کمپانی ماشینشو پارک کرد و نزدیک در ایستاد تا زمان خروج تهیونگ ولی به محض دیدن تهیونگ که بی حواس از در خارج میشد اروم اروم از پشت نزدیکش شد و بین بازوهاش گیرش انداخت

تهیونگ با صدای بلندی در حالی که سعی میکرد خودشو ازاد کنه + یاااا ولم کن عوضی
با خنده قفل دستاشو محکمتر کرد _نمیخوام

تهیونگ با عصبانیت شروع کرد به فحش دادن که به محض شناختن صدای جونگکوک اروم شد و نفس راحتی کشید +کوک تویی لعنت بهت من که سکته کردم

جونگکوک چیزی نگفت و با لبخند سرشو نزدیک به موهای تهیونگ کرد و اروم بوسیدش

تهیونگ بدون اینکه متوجهش شده باشه با خنده سعی کرد خودشو از حصار بازوهای جونگکوک خارج کنه ولی جونگکوک با محکمتر کردن دستاش بهش این اجازه رو نداد
+یاا نمیخوای ولم کنی عملیات ترسوندنتم که موفقیت امیز بود
_نوچ نمیخوام جنابعالی همین جا میمونی
+دیرمون میشه ها
_بشه
جونگکوک که قلبش به شدت تند میزد و حس خیلی خوبی از نزدیکی به تهیونگش گرفته بود اونو محکمتر گرفت و سرشو روی شونش قرار داد
_الان که تو بغلمی هیچی برام مهم نیست دوست دارم زمان همین لحظه متوقف شه تا برای همیشه تو بغلم گیر بیوفتی کوچولو
تهیونگ که بخاطر حرفای جونگکوک قلبش یه ضربان جا انداخته بود جرات نفس کشیدنم نداشت این حرفا این حس هایی که داشت همش براش تازگی داشت در عین خوب بودن میترسوندش
جونگکوک با بیاد اوردن جیزی با حرص _واقعا کاش میشد در اونصورت دیگه نمیتونستی بری پیش اون الفایی که عاشقش شدی من با اینکه نمی شناسمش ولی مطمئنم خیلی احمقه تازه زشتم هست
تهیونگ که خندش گرفته بود با ارنج ضربه ای بهش زد و زیرلب گفت +کوکی خنگ
جونگکوک سریع تهیونگو سمت خودش برگردوند   _چی؟؟
+کوکی خنگ
جونگکوک که منظورش رو متوجه نشده بود با گیجی نگاهش کرد و به این فکر کرد چرا تهیونگ به اون میگه خنگ در صورتی که اون الفایی که تهیونگ عاشقش شده خنگ اصلیه _هرچقدرم خنگ باشم از اون کراشت بهترم
تهیونگ با دیدن حالت حق به جانب جونگکوک خنده مستطیلی کرد و سرشو تکون داد . واقعا جونگکوک خنگ بود بدون اینکه بدونه به خودش فحش میداد درسته اون همون الفایی بود که تهیونگ عاشقش شده بود.

 واقعا جونگکوک خنگ بود بدون اینکه بدونه به خودش فحش میداد درسته اون همون الفایی بود که تهیونگ عاشقش شده بود

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

_________________________________________امیدوارم خوب شده باشه 🤍پارت بعدی رو پنجشنبه یا جمعه میزارم راستی ببخشید کم شد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


_________________________________________
امیدوارم خوب شده باشه 🤍پارت بعدی رو پنجشنبه یا جمعه میزارم راستی ببخشید کم شد

ƴou ąre mƴ SunshineWhere stories live. Discover now