3

1.8K 265 11
                                    

Jimin
جیمین با کلافگی مدام ساعتو چک میکرد حدودا نیم ساعتی بود که تهیونگ دیر کرده بود. هربارم که بهش زنگ زده بود جواب نمیداد .
حالام هان با تخسی دم در نشسته بود و منتظر ته بود

حالام هان با تخسی دم در نشسته بود و منتظر ته بود

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

_

هان عزیزم بیا بریم پیش بچه ها
هان: نمیخوام ته ته چرا نمیاد
_میاد عزیزم فقط رفته کیکتو بگیره
هان با ذوق چشماش درشت شد و گفت :کیک ؟؟؟
_اره اونم شکلاتی
هان: اخ جونمی جون توت فرنگی چی ؟؟ توت فرنگیم داره
_ معلومه
هان از ذوق محکم پرید بغل جیمین و گونه اشو بوس کرد
_ای شیطون
هان : چیم چیم میگم
_بله
هان:تو خیلی کیوتی نمیشه جفت من بشی من قراره یه الفای گنده بشم
جیمین با خنده لپشو کشید و گفت : کیوووت
_ولی من خودم یه الفای گنده دارم
هان:واقعا
با لبخند تو ذهنش ادامه داد (البته اون نمیدونه الفای منه )
هان : پس من چی من تنها میمونم
_ایگو کوچولو
هان : من خسته شدم با ته ته قهرم چرا نمیاااد
جیمین جواب نداد فقط منتظر بود ته بیاد اونوقت چنان حالشو میگرفت که دیگه جرات نکنه اینقدر دیر کنه .
_________________________________________

Jungkook
مثل جوجه دنبال اون پسر راه افتاده بود . راستش اون حتی تو بچگیم مهد نرفته بود این اولین بارش بود . ولی واقعا فضای خیلی روشن و رنگی ای داشت حس بدی داشت اون جز رنگای تیره از بقیه رنگا ها مثل صورتی و... بیزار بود
به محض ورودشون به داخل کلاس یه نفر با ملاقه پرید جلوشون ته که پیش بینیشو کرده بود سریع کوک رو کشید جلو که اون سپرش بشه تا به لطف رفیق عصبی اش جوونمرگ نشه
_هی چیکار میکنی ولم کن

جیمین که اون وضعیت رو دید ترجیح داد فعلا از خیر کشتن تهیونگ بگذره تو همون وضعیت کوک تو ذهنش جیمین و یونگی هیونگشو شیپ میکرد یکی مثل جوجه های عصبی بود اون یکیم گربه خشمگین بودجیمین: بعدا دارم برات فعلا کیکو رد کن بیاد تا بیشتر از این دیر نشده +بخدا...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

جیمین که اون وضعیت رو دید ترجیح داد فعلا از خیر کشتن تهیونگ بگذره
تو همون وضعیت کوک تو ذهنش جیمین و یونگی هیونگشو شیپ میکرد یکی مثل جوجه های عصبی بود اون یکیم گربه خشمگین بود
جیمین: بعدا دارم برات فعلا کیکو رد کن بیاد تا بیشتر از این دیر نشده
+بخدا من تقصیری ندارم همش تقصیره اینه
_ اولا این به درخت میگن دوما اسمم جانگکوکه جئون جانگکوک
ته و جیمین هردو با چرخوندن چشماشون گفتن +حالا هرچی
جیمین:من کیکو میبرم تو هم زودتر با دوستت تشریف بیار
+دوستم نیست
_البته که نیستم اگه بودم که باید به عقل خودم شک میکردم
+شات اپ
_خب
+چیه
_اسمت چیه
+ کیم تهیونگ
_فک کنم بهتره من برم
+ نه مگه نمیخوای بمونی برای تولد؟
_نمیدونم بمونم؟
+البته باید بمونی
+ راستش هان خیلی الفاهای عضله ای و هات رو دوس داره در واقع ارزوشه یروز اینطوری بشه
کوک نیشخندی زد از اینکه از نظر امگا هات و جذابه حس خوبی داشت
ته با دیدن نیشخند کوک و درک حرفی که زده سرخ شد و سرشو انداخت پایین
_خیلی خب حالا نمیخواد خجالت بکشی کوچولو
جشن تولد بعد از 2 ساعت با اهنگ خوندن ته و رقصای بچه ها تموم شد . کوک اصلا حوصله اینجور چیزارو نداشت ولی امروز به طرز عجیبی بهش خوش گذشته بود.
_________________________________________
Taehung

هر چقدر سعی میکرد نمیتونست بخوابه نمیدونست با اینکه دو روز از تولد هان گذشته بود مدام به اون الفا فکر میکرد چشماش خط فکش عضله ها و تتوی جذابش غلتی زد و سعی کرد به چیز دیگه ای فکر کنه ولی فایده نداشت بالاخره تسلیم شد گوشیش برداشت .
بعد از کلی کلنجار رفتن بالاخره تصمیم گرفت اکانت جونگکوک رو پیدا کنه شاید یکم فضولی بد نباشه .
بعد از کلی سرچ بالاخره تونست وارد اکانت اینستاش بشه ...

ƴou ąre mƴ SunshineWhere stories live. Discover now