14

1K 151 16
                                    

Jungkook

بعد از مرتب کردن کراوت مشکی رنگی که به شدت به کت سلطنتی و براقش میومد با یک دست موهاشو عقب داد و سعی کرد حالت جذابی براش ایجاد کنه که صدای خنده دخترانه ای شنید ولی به محض نزدیک شدن صاحب صدا حس بدی پیدا کرد اون دختر بازم اینجا بود تا همه چیزو خراب کنه

سوهیون با نیشخندی گفت : میبینم این مدت که نبودم حسابی جذابتر و خوشتیپ تر شدی الفا جئون
_مزاحمم نشو خودتم میدونی چقدر ازت بدم میاد

سوهیون که از حرفای جونگکوک ناراحت شده بود گفت : جونگکوک من به اون وو خیانت کردم و ترکش کردم ولی این دلیل نمیشه تو باهام بدرفتاری کنه اصلا اون بین منو اون ووعه به تو چه ربطی داره

_دقیقا به من مربوط نیست ولی تو جای من نبودی ببینی اون وو چقدر حالش بد بود من بابت اون روزا که مدام نگرانش بودم ازت متنفرم
سوهیون:ولی ما قبلا دوستای خوبی بودیم نمیتونی منو ببخشی
_دوستی مسخرست علاوه بر این ببینم مگه تو بخاطر اون وو برنگشتی تا دوباره قرار بزارین
سوهیون آهی کشید و گفت : نه راستش من حتی اون زمانم عاشقش نبودم در واقع نگاهم علاقم روبه ینفر دیگه بود اصلا من برای حسادت اون با اون وو قرار گذاشتم ولی اون احمق عاشقم شد و همه چیو خراب کرد

جونگکوک با یاداوری روزی که اون وو بخاطر عشق از دست رفتش قصد خودکشی داشت دستاشو مشت کرد و خودشو کنترل کرد تا سمتش نره و یه مشت توی دهنش نکوبه _خفه شو تو خیلی هرزه و آشغالی

سوهیون به ارومی سمتش قدم برمیداشت که با هر حرکت برخورد نوک پاشنه اش با کف سالن صدای بلندی ایجاد میکرد . سوهیون به محض رسیدن روبه روی جونگکوک دستشو نوازش وارانه روی خط فک جونگکوک کشید و با صدای تحریک امیزی گفت : آلفا درواقع اون کسی که من میخواستم تو بودی توی احمق ولی هیچ وقت متوجهش نشدی

جونگکوک متعجب بهش زل زده بود که با صدای نواخته شدن ویولن سل که زمان شروع رقص رو اعلام میکرد به اطراف نگاهی کرد ، الفا ها و پارتنرهاشون که بیشترشون امگا بودن البته به تعداد انگشت شماری بتا هم بینشون وجود داشت شروع به رقص کرده بودن حتی اون مینگیو احمق هم پارتنر جذابی همراه خودش داشت حس بدی پیدا کرد کاش از تهیونگ درخواست همراهی کرده بود اگر اون رز کوچولو اینجا بود قطعا زیباترین فرد این جمع میشد و باعث حسادت تمام افرادی که نمیتونستن فردی به این زیبایی برای خودشون داشته باشن میشد.

سوهیون با نیشخند دست جونگکوک رو گرفت و گفت: میخوای باهم برقصیم ؟
جونگکوک با عصبانیت دستشو پس کشید _برام مهم نیست که تو از من خوشت میاد یا هر کوفت دیگه ای دیگه جرات نکن بهم نزدیک شی من نمیخوامت هیچ وقت

جونگکوک سریع عقب گرد کرد تا از سالن خارج شه ولی با دیدن تهیونگ و اون وو که دست در دست هم وارد سالن شدن با چشمای گرد خنده حرصی ای کرد . از اینکه خودش باعث اشنایی این دو نفر شده بود حس خیلی بدی داشت . با عجله سمت سوهیون رفت درسته اون باید تلاش میکرد تا به چشم تهیونگ بیاد قصد داشت ببینه تهیونگ نسبت به دیدنش با امگای دیگه ای واکنش نشون میده یا براش مهم نیست
با لحن جدی ای _ببینم هنوزم سر حرفت هستی؟
سوهیون با بالا دادن ابروهاش گفت : البته
_ولی این به معنی قبول کردنت نیست فقط همین یه شبه نمیخوام فکر و خیال برت داره
سوهیون با اینکه ناامید شده بود ولی محکم بازوی جونگکوک رو گرفت و سرشو به نشونه تایید تکون داد
_________________________________________
Taehyung

ƴou ąre mƴ SunshineWhere stories live. Discover now