"ناراحتی.
می خندی، لبخند می زنی، کار های همیشگی رو انجام می دی.
ولی ناراحتی. چشمات ناراحته.
نمی خوام ناراحت باشی.
اگه بشه، من می خوام جات ناراحت باشم. جات گریه کنم.
تو ناراحت نباش.
بزار من به جات انجامش بدم.-چوب بُر-"
موزیک این پارت:
Mother Mother- Verbatiam- منظورت چیه؟
لبخند رئیس جئون گرم و مخفی بود، انگار داره به یه جوک مخفی فکر می کنه. بعد، خیره به چشم های تهیونگ دو قاشق شکر دیگه به قهوه اضافه کرد:
- فقط فرض کردم قهوه ات رو شیرین می خوری.
تهیونگ آروم دستشو کنار زد و ماگ رو برداشت:
- نه انقدر شیرین. ولی ممنون.
هنوزم یکم مشکوک بود، ولی حالا که داشت بهش فکر می کرد حرفش احمقانه بود. تازه جونگ کوکم دو قاشق دیگه اضافه کرده بود که یعنی نمی دونست تهیونگ چطور قهوه اش رو می خوره.
جداً، این قضیه استاکر تهیونگ رو حسابی پارانوئیدی کرده بود.- در هر صورت، لازم به نگرانیت نیست دکتر. بهت اطمینان می دم قصد و نیت من از اینجا بودن کاملا خیره.
جونگ کوک درحالی که جرعه ای از قهوه اش می نوشید با خونسردی گفت و تهیونگ با خودش فکر کرد:
"بستگی داره نیت خیر از نظر شیطان چی باشه"
- مطمئنم همین طوره. ولی با این حال چشمم روتون هست، امیدوارم ناراحت نشید.
تهیونگ اینو گفت، ولی واقعا براش مهم نبود جونگ کوک ناراحت بشه یا نه. تهیونگ راجب کار با کسی شوخی نداشت.
چیزی که انتظار نداشت این بود که جونگ کوک با لبخند شیرینی بگه:
- خوشحال می شم همچین چشم هایی روم باشه.
بعد چشمکی زد و بدون اینکه منتظر جواب بمونه از آشپزخونه خارج شد. تهیونگ با دهانی باز به دنبالش خیره شد.
جئون جونگ کوک کاملا و به طور واضحی باهاش لاس زده بود.::::::::::
تا وقتی تهیونگ قهوه اش رو تموم کرد و به سمت میزش برگشت، بقیه تیم جئون رو در جریان پرونده قرار داده بودند.
جونگ کوک درحالی که دستشو زیر چونه اش زده بود با دقت به مون جا گوش می داد. وقتی حرف های کارآگاه تموم شدند، هومی کشید.
- متوجهم.
بعد از چند ثانیه سکوت، نیم نگاهی به ساعت مچی گرون قیمتش انداخت و گفت:
- اگه مشکلی نیست دوست دارم یه کپی از پرونده رو ببرم. توی وقت آزادم بررسیش میکنم و توی جلسه فردا می تونیم باهم تحلیل کنیم.
و لبخند کوچیکی به حرفاش اضافه کرد. مون جا نسبت به جین در مقابل طلسم مرد بزرگتر مقاوم تر بود ولی با این حال سرشو تکون داد و رفت تا از پرونده براش کپی بگیره.

YOU ARE READING
𝗠𝗿 𝗦𝘁𝗮𝗹𝗸𝗲𝗿 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕
Fanfiction[Completed] کیم تهیونگ سه مشکل اصلی توی زندگیش داشت. اول این که دو تا قاتل سریالی داشت که باید گیر می انداخت. دوم، یه استاکر لعنتی داشت. سومین مشکل این بود که شک می کرد رئیس جئون جونگ کوک دلیل هر دو مشکل باشه. ------------ [- نظرت راجب یه قهوه چیه؟...