موزیک این پارت: Born To Die- Lana Del Rey
وقتی پشت سرشون، یکی از بادیگارد ها درحالی که بازوی دو یون رو گرفته بود و بی توجه به تقلاهاش به داخل خونه کشوندش، تهیونگ بالاخره صبرش سر اومد و مچشو تقریبا محکم از دست جونگ کوک بیرون کشید.
- کافیه. دستشو ول کن، همین الان.
بادیگارد تعلل کرد و به جونگ کوک نگاه کرد تا دستور آخرو بده و مرد بزرگتر هم با اخم سر تکون داد. بادیگارد دست دو یون رو رها کرد و دو یون سریع به سمت تهیونگ دوید و بهش چسبید و تقریبا پشتش قایم شد.
احتمالا به تهیونگ هم اعتماد نداشت ولی فقط ونو از بین این همه غریبه می شناخت.- چیکار می کنی؟
جونگ کوک با صدای به طرز ترسناکی آرومی از تهیونگ پرسید و پسر کوچک تر آروم سرشو به چپ و راست تکون داد.
- باید صحبت کنیم جونگ کوک.
- خب صحبت کن.
تهیونگ از گوشه چشم اشاره ای به دو یون کرد و بعد خودش کاملا به سمت پسرک چرخید و توی چشم هاش نگاه کرد:
- دو یون، ازت یه چیزی می خوام. به نظرت می تونی انجامش بدی؟
دو یون به نظر حرفاشو نشنید، چون وحشت زده فقط پلک زد:
- هیونگ، اینجا کجاست؟ چرا... چرا اومدیم اینجا؟ پس آپا کجاست؟
تهیونگ دستاشو روی شونه های نحیف پسر گذاشت و سعی کرد تسلیش بده:
- به همه سوالات جواب می دم، قول. ولی یکم صبر کن، باشه؟ بهت قول می دم اینجا جات امنه.
- ولی...
- فقط ده دقیقه، باشه؟ ده دقیقه اینجا بمون و بعدش حرف می زنیم. لطفا.
دو یون با تردید و رنگی پریده نگاهش کرد، ولی سر انجام سر تکون داد و اجازه داد تهیونگ به سمت مبل های نشیمن ببره و بنشونتش.
- لطفا به یکی بگو براش یه چیز شیرین بیاره، هنوز ضعیفه.
آروم به جونگ کوک گفت و مرد بدون بحث به بادیگارد اشاره کرد تا به خدمتکار ها اطلاع بده.
تهیونگ لبخند بی جونی به دو یون زد:- زود برمی گردم.
دو یون هیچی نگفت و به میز شیشه ای مقابلش خیره شد. تهیونگ لباشو به هم فشرد و با سر به جونگ کوک اشاره کرد تا دنبالش بیاد.
براش مهم نبود کجا میرن و با دیدن اولین دری که تقریبا مطمئن بود اتاق خدمه است وارد شد و خوشبختانه اتاق خالی بود.
جونگ کوک هم پشت سرش وارد شد و در رو بست.
بعد، دست به سینه به در تکیه زد و فقط به تهیونگ خیره شد.تهیونگ که از ایستادن وسط اتاق لذت نمی برد انتخاب کرد روی تخت مرتب شده بشینه و آرنجاشو به زانوهاش تکیه بده. بعد از چند ثانیه سکوت، جونگ کوک نرم پرسید:

YOU ARE READING
𝗠𝗿 𝗦𝘁𝗮𝗹𝗸𝗲𝗿 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕
Fanfiction[Completed] کیم تهیونگ سه مشکل اصلی توی زندگیش داشت. اول این که دو تا قاتل سریالی داشت که باید گیر می انداخت. دوم، یه استاکر لعنتی داشت. سومین مشکل این بود که شک می کرد رئیس جئون جونگ کوک دلیل هر دو مشکل باشه. ------------ [- نظرت راجب یه قهوه چیه؟...