شرط اپ پارت بعد: ۳۰۰ تا ووت ۳۰۰ تا کامنت
متن و ویرایش نکردم ممکنه غلط املایی باشه!
شرط اپ نرسه محاله دیگه اپ کنم..این یه تهدید جدیه!!!__________________________
سرعت عمل تهیونگ نشون میداد اون مرد بر خلاف ظاهر متشخص و اخلاق آروم و متینش، بشدت هورنیه!
پشت اون همه جمالات و کمالات یه پسر شیطون و حشری خوابیده بود!
چون لعنت بهش جوری به سرعت رفت و از کانتر یه اتاق رزرو کرد و برگشت که حتی الانم که توی هم پیچیده جلوی میز و آیینه اتاقِ رزرو شده بودن و داشتن همدیگه رو میبلعیدن هم، جونگکوک توی شوک بود!
اما خب بدن و هورمون هاش مغزش و اینگور کرده بودن و با لذت جواب تک تک بوسه های همسرش و میدادن.
تهیونگ از مک های محکمش لب های خودشم ورم و باد کرده بودن..
عقب کشید و خیره به چشم های مشکی پسر کوچیکتر پیرهن قهوه ایش رو از تنش بیرون کشید.
پدیدار شدن پوسته کاکائو طورش دل جونگکوک رو لرزوند و پسر ناخوداگاه چند دور لباش و لیس زد.
تهیونگ نیشخند زد و دستش و سمت کمربندش برد.
صدای باز شد زیپ شلوار پارچه ایش همزمان استرس و لذت میداد.
راست میگن اگه لذت به ارگاسم رسیدن رو تجربه کنی محاله نخوایی بازم انجامش بدی!
چیزی بود که جونگکوک با خودش فکر کرد.
خودش زودتر دست به کار شد و تیشرت اور سایزش رو از سرش بیرون کشید..
تهیونگ با دیدن بدن سفید و پوست یکدست همسرش بیخیال بیرون کشیدن شلوارش شد و با همون کمربند و زیپ باز شده سمت همسرش رفت.
جونگکوک رو به میز پشت سرش میخ کرد و آه از نهاد پسر بلند شد..
+آااا فاک...این کمر دیگه مثل قبل نمیشه.
تهیونگ نیپل پسر و بین انگشتاش فشار داد و با حرص و شهوت زیر گوشش لب زد
_این اولشه!
نیپلش رو پیچوند
+ههه شت..اروم باش
تهیونگ بیخیال جواب دادن شد و کمرش و بین دستاش چرخوند
حالا پسر رو به آیینه بود و انعکاس خودشون رو از توی آیینه میدید.
تهیونگ نیشخند زد و با خم شدنش اجازه دیده شدن بیشتر به پسر نداد و پشت بدنش گم شد.
ثانیه ای نگذشت که زبونش رو از بین دو کتف پسر روی ستون فقراتش کشید و تا کمر شلوارش پایین رفت و خیسش کرد
جونگکوک بلند بلند نفس میکشید و زیر دلش از تحریک شدن درد گرفته بود
تهیونگ با لذت دوباره بالا رفت و از پشت گردنش شروع کرد به مکیدن..

VOUS LISEZ
✧HOME✧
Fanfictionوضعیت عمارت کیم افتضاح بود. همه جا سکوت کر کننده ای جیغ میکشید و تنها کسی که این وسط با آرامش دمنوشش رو مزه میکرد تهیونگ بود و این رفتار خونسردانه اش داشت تمام نورون های عصبی خانواده رو بیشتر و بیشتر تحریک میکرد.. انگار ک متوجههِ ماجرای پیش اومده نش...