داشتن دوست صمیمی خیلی خوبه..
اینکه کسی و داشته باشی که بتونی همه ورژن های شخصیتت رو پیشش نشون بدی بدون اینکه قضاوت بشی یا مورد تمسخر قرار بگیری نیاز هر فردیه!
اما همون دوست صمیمی به موقعه اش میتونه خیلی دیوث و شیطان صفت بشه و دقیقا همون هارو روت پیاده کنه
مثل جیمنی که تمام رفتار ها ، زبان بدن و واکنش های جونگکوک رو از بر بود و پسرک بوکسور هر کاری میکرد نمیتونست سر جیمین و شیره بماله!
+چرا متوجه نیستی چیم..اونجا اسمش مهمونیه ولی در واقع یه جلسه فوق العاده مهمه که نتیجه اش تعیین کننده میزان موفقیت یا شکست تهیونگه!
×بهتره دهنت و ببندی و به منی که بزرگت کردم درس ندی..نامجون گفت مهمونیه،تو میری، تهیونگ میاد و کیم سوکجین اعظم گل سر سبدتونه..پس منم میام حتی اگه تو خودت و بکشی.
جونگکوک با حالت زاری به زمین زیر پاش لگد زد
+پس خودت جواب تهیونگ و میدی.
×اوه که چرا که نه! جناب کیم ددم وای قطعا از تو خوش برخورد تره
جونگکوک چشم هاش و ریز کرد و تهدید وار صداش و بم کرد
+از لاس زدن باهاش دست بردار جیمین!
جیمین رسما حرفش و به کونش گرفت و با قر های ریزی که به کمرش میداد پله های منتهی به اتاق خوابشون و رفت بالا
×امیدوارم چهارتا لوازم آرایش توی اتاقت باشه چون من فقط وقت کردم لباس بپوشم و قبل از اینکه کار از کار بگذره اینجا باشم.
+لوازم آرایش؟ جیمین تو کی انقدر گی شدی؟
پسر کوتاه تر خودش و جلوی میز و آیینه باکلاس اون اتاق انداخت
×از وقتی شوهرت و از نزدیک دیدم؟
جونگکوک دستی به موهاش کشید و سعی کرد صداش بالا نره
+بسه بسه..داری عملا جلوی خودم میگی که روی شریک زندگیم کراشی!
جیمین نقض کرد
×اشتباه نکن..کراش نیستم فقط باعث شد بفهمم میتونم با مردا هم وارد رابطه شم!
جونگکوک حالت سکته ایا نگاهش کرد
+تو لعنتی همین دو ماه پیش با یه دختر کات کردی! میفهمی؟ دخـــتر!
×اره لعنتی میدونم گاله ات و ببند! بعد همونم فهمیدم مردا هم میتونن دیک کوفتیم و بلند کنن..
+یعنی من الان جلوت لخت شم میزنی بالا؟
جیمین پوکر نگاهش کرد
×احمقی بخدا..چطوری میشه برای دوستم راست کنم؟
جونگکوک لبه تخت نشست و خیره به پس کله دوستش گفت
ESTÁS LEYENDO
✧HOME✧
Fanficوضعیت عمارت کیم افتضاح بود. همه جا سکوت کر کننده ای جیغ میکشید و تنها کسی که این وسط با آرامش دمنوشش رو مزه میکرد تهیونگ بود و این رفتار خونسردانه اش داشت تمام نورون های عصبی خانواده رو بیشتر و بیشتر تحریک میکرد.. انگار ک متوجههِ ماجرای پیش اومده نش...