سلام ریدرای قشنگ و صبور من
امیدوارم حالتون خوب باشه و از نگرانی و استرس به دور باشین
شروع فصل زیبا و خنک پاییز رو بهتون تبریک میگم و امیدوارم بهترین خاطره هارو بسازیم .
اونایی که دانشجو و دانس آموز هستین براتون سالی پر از موفقیت درسی آرزو دارم .. لطفاً تلاش خودتون رو ادامه بدین و نزارین دیدگاه دیگران شمارو از مسیر مورد علاقه اتون دور کنه .پیام ها و کامنت های زیادی دریافت کردم که چرا هوم اپ نشده و متوقف شده یا نه .
هوم ادامه داره و من حتی فکر کنم هیچ وقت نتونم پرونده اش و ببندم..انگار یک زندگی واقعی باشه برام ..ولی متاسفانه باید یه غیبت کوتاه داشته باشم چون دو هفته ای میشه دست راستم آسیب دیده
من رزمی کار میکنم و خب همیشه باید یجوری یه آسیبی ببینم و اینبار قرعه به دست راستم افتاد
واقعا نوشتن و تایپ کردم برام عذاب اوره و این متن رو دارم با ویس میگیرم که تبدیل به متن بشه.لطفاً من و ببخشین بابت این تاخیر
امیدوارم بتونم براتون جبران کنم و لیاقت صبر و تحمل شمارو داشته باشمیادتون نره دوستتون دارم
ممنونم که حرفام و خوندین و کنارم میمونید.
CITEȘTI
✧HOME✧
Fanfictionوضعیت عمارت کیم افتضاح بود. همه جا سکوت کر کننده ای جیغ میکشید و تنها کسی که این وسط با آرامش دمنوشش رو مزه میکرد تهیونگ بود و این رفتار خونسردانه اش داشت تمام نورون های عصبی خانواده رو بیشتر و بیشتر تحریک میکرد.. انگار ک متوجههِ ماجرای پیش اومده نش...