(5)

2K 214 24
                                    

jimin
با تکون خوردنم چشم ها خستمو از هم فاصله دادم.
+هووم؟
=پاشو جیمین تا نیم ساعت دیگه باید اماده باشی
همینطور که نیم خیز میشدم و موهامو بالا میزدم گفتم
+واسه چی
هوسوک هیونگ تک خنده جذاب کرد و گفت
=تمرین داریم یادت رفته
اروم از روی تخت پایین اومدم و به سمت در اتاق رفتم.
+اوهوم باشه.
و از اتاق خارج شدم و بعداز اینکه نگاهی به حال انداختم وارد راهرو شدم و در سرویس رو باز کردم.

توی اینه به خودم خیره شدم.
صورت تپل و دماغم کوچیک و لبای برجسته و درشت.
و موهای مشکی پرپشت که روی پیشونیم ریخته بود صورتم رو بچه گونه نشون میداد.
بیخیال قیافم شدم و از سرویس بیرون اومدم.
خواستم وارد آشپز خونه بشم که یهو یکی اومد جلوم و باعث شد من با سر به قفسه سینه اش بر بخورد کنم.
پیشونیم کم و بیش درد گرفته بود ولی خب خیلی مهم نبود.
با بالا آوردن سرم با اخم های درهم یونگی هیونگ مواجه شدم.
لبخند خجلی زدم و اروم خودمو عقب کشیدم.
قبل از اینکه از کنارم رد بشه و بره زمزمه اش رو شنیدم
#پسره ی حواس پرت
کمی ناراحت شدم ولی بیخیالش شدم و وارد آشپزخونه شدم.
چند لقمه صبحانه برا خودم گرفتم.
و همونطور که میخوردم به سمت اتاق راه افتادم تا اماده شم.
بعداز تعویض لباسم رو به رو آینه ایستادم و میکاپ ساده روی صورتم پیاده کردم.
از اتاق که خارج شدم با دیدن اعضا که روی مبل منتظر من نشستن خجالت کشیدم.
وقتی بهشون رسیدم لبخند کوتاهی زدم و زیر لب گفتم
+ببخشید معطل شدید.
٪ اشکال نداره، بریم؟
+بریم.
همه بلند شدیم و بعداز برداشتن ساک های دستیمون سمت در خروجی حرکت کردیم.
همین که وارد اسانسور شدیم.
به دلیل فضای کم به نامجون و جین هیونگ چسبیده بودم.
و اعضا از هر چهار طرف محاصره ام کرده بودن.
با باز شدن در اسانسور و بیرون رفتن اعضا تونستم یه نفس عمیق بکشم.
سریع از اسانسور بیرون اومدم و بعداز طی کردن راهرو و بیرون رفتن از اون اپارتمان سوار ون شدم.
خودمو کنار تهیونگ که هیچکس ننشسته بود انداختم.
ماشین که شروع به حرکت کرد سرمو روی شونه های تهیونگ قرار دادم که صداش در اومد
×اهه جیمینی تو باز میخوای بخوابی
لبامو جلو کشیدم و مظلوم بهش نگاه کردم
+خب خوابم میاد
×ایشش مظلوم نکن خودتو باشه بخواب
باز سرمو روی شونه هاش قرار دادم و چشمام رو بستم.
٪ پسرا نخوابید ممکنه موقع تمرین کسل باشید.
+هیونگ من خسته ام خوابم میاد
٪ نه جیمینی نخواب، تو الان بخوابی و بعد که بلند شدی و یهو بخوای تمرین کنی عضلاتت میگیره و ممکنه اسیب ببینی، پس به حرفم گوش کن.
لبامو برچیدم و با مظلومیت سری تکون دادم
نگاه مظلومی به تهیونگ انداختم و که دیدم نگاهش رو منه.
لبخند دندون نمایی زدم و با ذوق گفتم
+بیا تا اونجا بازی کنیم
نگاهش توی یه لحظه پوکر شد
×بچه شدی؟
رومو ازش برگردوندم و به هوسوک و جین هیونگ خیر شدم.
صدای خنده تهیونگ و جونگکوک یهو بلند شد
با تعجب نگاهشون کردم  با دیدن نگاه خاص تهیونگ به جونگکوک کمی جا خوردم.
تهیونگ چرا طرز نگاهش فرق داره
نگاه تهیونگ کمی ذهنمو درگیر کرده بود.
شونه ای بالا انداختم و با خودم گفتم به من چه که چجوری جونگکوک رو. نگاه میکنه.
اصلا حواسم نبود که دارم خواب میرم.
و کم کم چشمام روی هم افتادن و به خواب رفتم
با شنیدن صدای سرد و بمی چشمام رو از هم فاصله دادم.
#جیمین بیدار شو رسیدیم.
نگاه گنگی به یونگی هیونگ انداختم که باز صدای سردش بلند شد.
#میخوای تا صبح اینجا بخوابی؟
+هوممم
#ایشش من و. گذاشتن واسه بیدار کردن یه بچه لوس
با شنیدن صفت لوس اخمام رو توی هم کشیدم
+هیونگ من لوس نیستم.
و بعد با دلخوری از روی صندلی بلند شدم و به سمت در ماشین حرکت کردم.
وارد ساختمون رو به روم شدم.
از پله هاش بالا رفتم و و خودمو به سالن اصلی رسوندم. بدون توجه به اعضا به سمت میز که که افقی قراره گرفته بود رفتم.
ساک دستیمو روش قرار دادم و لباسم رو با لباسی که اسمم روش چاپ شده بود عوض کردم.
با نزدیک شدن یونگی هیونگ به میز سریع خودمو از اونجا فاصله دادم و خودمو به نامجون هیونگ رسوندم.
اعضا روی زمین نشسته بودن و داشتن درمورد دنس ها صحبت میکردن.
ولی نامجون هیونگ ایستاده بود منم کنارش ایستادم
که دستش رو روی کمرم قرار داد و با لبخند گفتم
٪ خوب شد بهت گفتم نخواب، ولی حالا که خوابیدی یکم دور سالن بدو تا بدنت گرم شه.
لبخندی زدم و اروم از همونجا شروع کردم به دویدن.
تقریبا ربع ساعتی بود دویده بودم. که استاد وارد شد
! خب خب گایز جمع شید یعداز گفتن چندتا نکات بریم واسه تمرین.
کمی مکث کرد و همونطور آستین های لباسش رو بالا میداد گفت
! امیدوارم یادتون بمونه و حواستون به نکاتی که میگم باشید.

_____________________________
سلام گایز بالاخره این پارت رو آپ کردم.
یونگی با بچم خیلی بد رفتار میکنه.
نظرتون چیه بیشتر از همه حرصش بدیم؟
جیمین بچم متوجه یه چیزی شده.
اون چیههه؟؟؟
نگاه تهیونگ و جونگکوک بهم.
خب خب حمایت کنید.
کامنت و ووت یادتون نره
«بدون ادیت»

"sweet dream"Where stories live. Discover now