به دیوار سرد تکیه داده بود و از پشت دود غلیظ سیگار به رو به رو خیره بود
منظره جلوی چشم های خستش فقط دیوار بود و عکس، خاطره بود و درد-سیگاره خالی نیست، مگه نه؟
صدای اشنا و گرم پسر گوش هاش رو نوازش میداد اما باعث نشد سر برگردونه
+سیگاره خالی درمانم نمیکنه
صدای مرد از دودی که اتاق رو پر کرده بود هم تیره تر بود
-خاصیت اینایی که بهش اضافه میکنی چیه
پسر اهسته پرسید و به دیوار پر عکس تکیه دادن
+به خوابیدنم کمک میکنن
پسر بلافاصله جواب داد:
-ولی بعد اینا که خوابت نمیبره+به هرچیزی که واقعیت نباشه میگم خواب، تو هم خوابی
-پس بگو رویا ام یا کابوس؟
سیگار رو، روی سرامیک کف خونه خاموش کرد و ارنجش رو به زانو تکیه داد
+یه رویا وسط یه کابوس، یه کابوس وسط یه رویا
-کدوم بد تره، این که وسط رویات بفهمی کابوسی هست یا وسط کابوس هات بفهمی میشه رویا هم دید
مرد نمیدونست کدوم براش دردناک تره، نگاه کردن به خاطرات قاب شده روی دیوار یا چشم های زیبای جونگین
+شادی وجود داره که ادم ها از درد نمیرن و رویا وجود داره که بین کابوس غرق نشی تو هم دیگه وجود نداری که من از درد غرق بشم!
-کسی که روزی نجاتت میده خودش غرقت میکنه؟
+اگه یه جایی تو زندگیت از اول خالی باشه تو اون حفره رو نمیبینی ولی اگه بعد پر شدن دوباره فرو بریزه نبودش رو حس میکنی؛ تو حفره خالی ای که نمیدونستم هست رو پر کردی و الان اون فرو ریخته، کمبودش وجودم رو منجمد میکنه جونگین
پسر کنارش نشسته بود اما کیونگسو گرمای بدنش رو یا عطر اشنای مرکباتش رو حس نمیکرد
+این جنسا رو بهم انداختن توهم بصری رو اگه چشم هام رو ببندم هم میبینم
کیونگسو پوزخند میزد و نگاه خیره پسر رو حس میکرد
-دلت به جز صورتم برای چی تنگ شده کاپیتان؟
مرد حالا لمس ظریفی رو بین موهاش حس میکرد، در اصل توهم یک لمس ظریف رو
+فکر میکنی با فداکاریت منو نجات دادی ملوان کیم؟ حفره خالی ای که تو وجودم کاشتی داره منو غرق میکنه
بلخره چشم از دیوار گرفت و به مردمک های پسر خیره شد. اخرین بار صاحب این مردمک ها از کشتی بیرون پرتش کرده بود و خودش تو انفجار از دست رفته بود
+من کابوس لعنت شده ای بودم که هیچ وقت نباید میدیدی جونگین
YOU ARE READING
slice of lemon
Fanfictionبعضی وقتا ایده های کوچیکی میگیرم که تبدیل میشن به سناریو های کوچیک از کاپلای اکسو و اینجا باهاتون به اشتراکش میزارم دوسش داشته باشین💚 دوستدار شما 𝐿𝑒𝓂𝑜𝓃 Telegram= @sliceoflemonn