թคгt 25 🤍👑🖤

524 80 32
                                    

از دید جیمین

هر چهار نفرمون با سردرد های شدید روی مبل نشسته بودیم

تهیونگ: باورم نمیشه اینقدر سوجو خوردین!!!

هوسوک: تنها خوبیش اینه خونه بودن!

سرم بلند کردم ، رو به رومون نشسته بودن لونیکا پیش تهیونگ بود و سانگ پیش یونگی

جونگکوک: اخ سرم

یونگی: حقته

جونگکوک شکه نگاهش کرد یونگی چشماش چرخوند

جونگکوک: یااا من فقط دو تا بطری خوردم!

یوری: راست میگه منم فقط یک بطری خوردم حس میکنم ماشین از روم رد شده!

هوسوک: پس کی این 10بطری باقی مونده خورده!؟

همه به من و جین نگاه کردن

نامجون: اه جیمین

جیمین: خب دست ما نبود شد دیگه!

تهیونگ: شد دیگه!!!؟؟ جیمین من 4تا بطری میخورم نمیفهمم کجام!!چجوری اینقدر خوردین!؟

جین: تو عرضه‌ی سوجو خوردن نداری دلیل نمیشه ماهم عرضه‌اش نداشته باشیم!

تهیونگ: جینننن!!!

جین: چیه خب!؟ رفیق مشروب خوریم پیدا کردم

جین دستش بالا اورد با لبخند زدم به دستش میتونستم از جین فرمون جنگل حس کنم نیشخند زدم

جیمین: چه خوش بو شدی عزیزم ، سیب جنگلی!

جین عصبی نفسش از بینی بیرون داد

جین: بعدا به حسابت میرسم

تهیونگ: عمرا بذارم دیگه اینقدر بخورین!

یونگی و هوسوک: منم

نامجون جدی نگاهشون کرد

نامجون: شما نمیتونین جلوشون بگیرین اونا حق دارن بعضی اوقات خوش بگذرونن

جین با افتخار برگشت سمتم

جین: جفت با شعوری...

نامجون: در عوضش ماهم میریم کلاب

جین چشماش درشت شد

جین: نظرم عوض شد خیلی بیشعوره!

شکه برگشتیم سمتشون هر چهار نفرشون پوزخند زدن تایید کردن عصبی بلند شدم

جیمین: لی تهیونگ جرئت داری پاتو بذار تو کلاب اونجارو روی سر همتون خراب میکنم

تهیونگ ترسید بهم خیره شد تکون خوردن سیبک گلوش دیدم ، جین ، یوری و جونگکوک هم بلند شدن دست به سینه با اخم نگاهشون کردیم

یوری: خجالت بکشین چون ما بعد چند وقت و تو خونه مست کردیم اینجوری رفتار میکنید!؟

جین: فقط اسمشون الفاست! یک ذره عقل و شعور هم ندارن

من و کوک سمت یونگی و تهیونگ رفتیم بچه ها ازشون گرفتیم ، شکه نگامون میکردن پشتمون بهشون کردیم از پله ها بالا رفتیم

👑คy♄คภ👑Where stories live. Discover now