از دید جیمین
خسته کیفم انداختم و روی مبل نشستم
نامجون: خسته نباشی
نامجون فنجون قهوه سمتم گرفت لبخند زدم فنجون از دستش گرفتم
نامجون: حال اون 5 امگا خوب بود؟
جیمین: وضعیتشون بهتر شده امروز هم تو گروه مبارز مستقر شدن
نامجون: دامبی چطوره!؟
جیمین: باهام امروز صحبت کرد دکترش هم گفت وضعیتش رو به بهبودیه
نامجون: عالی
سرم تکون دادم از قهوهام نوشیدم
نامجون: مطمعن شدم
جیمین: از چی!؟
گیج بهش خیره شدم جدی به مبل تکیه زد
نامجون: تهیونگ یک الفای خون خالص از اقای هانگ شنیدم
جیمین: جدی میگی!؟
نامجون: اره
جیمین: چطور ممکنه!؟
نامجون: منم نمیدونم! ولی کسی هم از کارای الهه ماه سر در نمیاره حتما از جدش یک رگ به تهیونگ رسیده!؟ بیخیال فقط میخواستم بهت ثابت کنم عشقت الفای قدرتمندیه و لازم نیست بخاطر چنتا زخم که حتما بعد 3روز خوب شدن نگران باشی و شب ها اشک بریزی!
خجالت زده خندیدم لبخند زد از قهوهاش نوشید
نامجون: راستی همونطور که دستور دادین تمام بار دال اختصاصی رزرو کردم ، برای امشب امادهست
جیمین: به اعضا و پک سول خبر دادی!؟
نامجون: بله ، بهشون گفتم به مناسبت پیروزی جشن میگیریم خیلی هم خوب استقبال کردن!
جیمین: ممنونم نامی
نامجون: خواهش میکنم لونا ، خدمت به شما وظیفمه!
خندیدم لیوان قهوه روی میز گذاشتم بلند شدم
جیمین: برای قهوه ممنون ، شب امادهشو
نامجون: بله لونا
خندید با چشم غره کوبیدم به پاش از کنارش رد شدم
*************************
بالم لب هلوییم روی لبام کشیدم به خودم تو اینه چشمک زدم پلیور آبیم برداشتم از اتاقم خارج شدم ، نامجون هم همزمان با من از اتاقش بیرون اومد متعجب به استایلش خیره شدم
CZYTASZ
👑คy♄คภ👑
Fanfiction🤍Ayhan🤍 🤍پادشاه ماه🤍 🌑🌒🌓🌔🌕🌖🌗🌘🌑 _ شطرنج برعکس همه ی بازی ها به هیچ شانس بستگی نداره. اینجا هرچی عوضی تر باشی برندهای...اینجا هر چی باهوش تر هم باشی برندهای ، ولـی وقتی هوش و عوضی بودن کنار هم باشن....درست مثل ترکیب کیش و مات نابودت میک...