👑คy♄คภ👑

թคгt 22 🤍👑🖤

از دید جیمین

روی مبل کنار نامجون نشستم و لونیکا روی پام گذاشتم به تلویزیون خیره شدیم

خبرنگار: هم وطنان عزیز طبق اطلاعاتی که تازه بدستمون رسیده وزیر اقتصاد کشور ، چا دونگ سان با همکاری کیم چین هوا مظنون به قتل پارک جونگ سو ، پارک جولیا و لی یونگ در تصادف 12سال پیش  که تنها بازمانده آن پارک جیمین لونا پک دال بود ، هم اکنون این دو نفر به دادگاه مرکزی احضار شدن

چا دونگ سو: ولمم کنید این حقیقت نداره!

دوربین ها روش متمرکز شده بودن پلیس ها به زور سوار ماشینش کردن

خبرنگار: اطلاعاتی به دستمون رسیده که پلیس کیم چین هوا در عمارتشون پیدا نکردن و در حال حاضر تحت تعقیب میباشد...

شکه برگشتم سمت نامجون اخم کرده به میز خیره بود

جیمین: فرار کرده!؟

کلافه موهاش بین دستاش گرفت ، موبایلش زنگ خورد

نامجون: بله؟......باشه

تماس قطع کرد بلند شد برگشت سمتم

نامجون: باید بریم دیدن مامان

استرس گرفتم ، آروم بلند شدم

جیمین: حالش خوبه!؟

نامجون: نمیدونم ، فقط گفت میخواد مارو ببینه

سرم تکون دادم سمت پله ها رفتم تا آماده شم

*********************

برای رو به رو شدن با خاله استرس داشتم نامجون رفت داخل یک نفس عمیق کشیدم لونیکا به خودم فشوردم پشت سرش رفتم ، خاله روی مبل های پذیرایی دیدیم به عکس خودش و مامان خیره بود غمیگن نزدیکش شدیم ، برگشت سمتمون چشماش سرد بودن رو به روش نشستیم

نامجون: مامان خوبی؟

انجلا: خوب!؟

دوباره برگشت سمت میز به عکس خانوادگی‌مون خیره شد

انجلا: خواهر مهربونم این دنیا زیادی برات بی‌رحم بود متاسفم ازت غافل شدم

خاله اشکش پاک کرد سرم انداختم پایین اشکم سرازیر شد لبام روی هم فشار دادم

نامجون: میدونین بابا کجاست؟

خاله عصبی برگشت سمتمون

جویی: اسم اون عوضی نیار ، باورم نمیشه تمام این سال ها کنار تنها قاتل خانواده‌ام زندگی میکردم

نامجون: مامان ، اون یک مجرمه باید پیداش کنیم جایی میشناسین بتونه بره؟

جویی: نامجون من و پدرت فقط باهم زندگی میکردیم هیچوقت تو کارای همدیگه دخالت نکردیم 

نامجون: میدونم

به چهره‌های غمگینشون نگاه کردم ، باصدای باز شدن محکم در ترسیده بلند شدم نامجون و خاله هم متعجب بلند شدن ، فرمون عمیق اقیانوس اینقدر شدید حس کردم زیر پاهام خالی شد و روی زمین فرود اومدم لونیکا به خودم فشوردم نامجون کنار پاهام نشست