برگه رو داخل مشتش مچاله کرد و کلافه روی زمین نشست؛ آلفای پسرش مرده بود و جوری قتل رو جلوه دادن که انگار کار تهمین بوده، بدتر از اون نمیشد.
با بیچارگی بهسمت میزش رفت و گوشیاش رو برداشت؛ شمارهی جونگکوک رو گرفت و چند ثانیه بعد، لحن سرخوش و خندون اون حرومزداده توی گوشش پیچید؛
«منتظرت بودم! از هدیهام خوشت اومد؟»
گوشی رو مخکمتر توی دستش فشرد و سعی کرد میل شدیدش به کوبیدن اون به دیوار رو نادیده بگیره؛
«توئه حرومزاده...»
«دیگ به دیگ میگه روت سیاه، بهنظرت کی اول شروع کرد؟ فکر کردی از کارهایی که پشت سرم انجام میدی خبر ندارم؟!»
البته که خبر داشت تراشهای که میخواست به دست کامومیل برسونه، دزدیده و رابطشون توی کلاب کشته شده بود!اما خب احتمالش رو نمیداد جونگکوک بخواد با کشتن دانادش اون هم دو خفته قبل از عروسی، بخواد ازش انتقام بگیره.
اگه هم هوس میکرد فیلم رو به تهیونگ نشون بده، همهچیز بدتر میشد...
«چی از جونم میخوای...»
«تهیونگ رو، میخوام باهاش ازدواج کنم.»«برای همین نامزدش رو کشتی؟ که میدون رو برای خودت خالی کنی؟!»
«میتونی اینطور فکر کنی.»
تهمین نفس کلافهای کشید و با بیچارگی لب زد؛
«فکر کردی خیلی راحته؟ جواب تهیونگ رو چی بدم؟ چطور بهش بگم که آلفاش مرده یا اصلاً چطور ازش بخوام که با تو ازدواج کنه!»
«اونش دیگه مشکل من نیست؛ اما نهایتش تا یک ماه بهت زمان میدم، فکر کنم بدونی که اگه تا یک ماه
نتوستی راستوریسش کنی چه اتفاقی میفته.»
جونگکوک با جدیت لب زد و ادامه داد؛
«یه کمک کولوچو؛ جهشین به تهیونگ خیانت میکرد و پسرت چند شب پیش متوجه این موضوع شد،الانم منتظره پسره برگرده ازش عذرخواهی کنه تا ببخشتش و این کصشرا، دیگه خودت باید بفهمی چطور از این موضوع استفاده کنی.»
و بدون اینکه منتظر جواب تهمین بمونه، تماس رو قطع کرد.
مرد یگه با قطعشدن تماس، عصبی از اتفاقاتی که افتاده بود گوشیش رو محکم بهسمت دیوار پرت کرد و مشتش رو به میز کوبید.
سروصداها باعث شد هیورا که پشت در ایستاده بود و همهچیز رو شنیده بود، وارد اتاق بشه؛ با دیدن تابوت و محتویات داخلش، متعجب دستش رو دهنش گذاشت و چشمهاش رو از اون صحنهی دلهرهآور گرفت.
به سمت پدرش که سرش رو روی میز گذاشته بود و با دو دستش، شقیقههاش رو ماساژ میداد رفت و پرسید؛
_ چه اتفاقی افتاده پدر؟
DU LIEST GERADE
Doll
Fanfictionᯊ Dollعـروسـک ؛ «_ وجب به وجب تنت رو، هر وجبش رو مثل یه دین جدا میپرستم؛ تو دین منی، تو خدای پرستیدنیِ منی، تو قلب منی، جگر گوشهی منی، یکییهدونهی منی، تو پسر منی، فقط من.» . . . | ژانر: امگاورس، ازدواج اجباری، رومنس، مافیا، امپرگ، انگست. کاپ...