این قسمت : چشم های جوشندهاش
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
کل کل هاشون هم به طرزی جذاب بود که سوریون کم و بیش از فکر کردن به اونها پوزخندی رو لبش مینشست
وقتی از ماشین پیاده شد
خودش رو توی پارکینگ دید ، اینجا یه ساختمان سر بسته نبود بلکه یه فضای خیلی بزرگ و باز بود و تعداد زیادی ماشین اینجا پارک بودن
نور این اطراف نسبتا خوب بود با ستون های تیربرق کمی روشن شده
کرایه ی راننده رو حساب کردو قدم برداشت
بی صبرانه منتظر اولین ریاکشن جونگکوک موند .حالا باید از پارکینگ خارج میشد و سمت ورودی کلاب میرفت
اما به محض اینکه جلو تر رفت
جونگکوک رو بیرون از کلاب دید
میتونست قسم بخوره پوستش از یه حضرت هم سفید تره
خوشتیپ تر شده و به موهاش حالت داده
پس پوزخند زن عمیق تر شدوقتی جونگکوک سوریون رو دید با چشم های قرمزش فقط بهش نگاه میکرد حتی پلک هم نمیزد
هرچی نزدیکتر میشدن عمق چشم های مرد برای یانگ سوریون واضح تر میشد
داشت از توی چشم های جئون درونشو میدید
چشم هاش مثل اسیدی جوشنده بود ...
تو اون لحظه جونگکوک فکر میکرد که چطور این زن در طی نیم ساعت به این شکل آماده شده
آرایش صورتش چیز زیادی به نمایش نمیزاشتاما لباسی با متانت و زیبایی تمام به تن داشت
همچنین موهاش به حالت شلخته ای جمع شدهزیاد وقت نزاشته و دقیقا عین یک فرشته شده وای به حال روزی که برای آماده شدنش چند ساعت زمان بزاره .
YOU ARE READING
تناسخ | Jungkook
Fanfiction🔞این فیکشن به افراد زیر سن قانونی پیشنهاد نمیشود🔞 از نظر من تناسخ فقط این نیست که تو بمیری و به عنوان فرد جدیدی متولد بشی . همین که هویت قبلی تو نابود بشه و به عنوان فرد دیگه ای شروع به زندگی کنی نشونه ای از تناسخ بدون مرگه . هویت و روح تو مردن...