تناسخ | We smoked together

885 75 77
                                    

این قسمت : باهم سیگار کشیدیم

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

~ 7 آگوست 2024 ~

امشب شبی بود که سوریون هم به خونه یکی از این مردا میومد
و فقطو فقط جونگکوک از این بابت بی خبر بود

هرکسی یه جایی از خونه بودو مشغول کاری بود
نامجون ، شوگا و جیهوپ دور میز ناهار خوری نشسته بودن و باهم صحبت میکردن

جین تو آشپزخونه بود
جیمین ، تهیونگ و جونگکوک هم رو به روی تلوزیون درحال بازی با کنسول هیونگشون بودن

فعلا دسته های بازی تو دست جونگکوک و تهیونگ بود رو مبل نشسته بودن و تمرکزشون رو تلوزیون بود

جونگکوک حرفی نمیزد و تلاش و میکرد که برنده بشه
جیمین هم پایین مبل دراز کشیده و بازیشونو تماشا میکنه هر از چند گاهی تهیونگ رو اذیت میکنه تا ببازه

هرکسی سرش به کارش خودش گرمه و تا اینجا همه منتظرن تا وقت شام برسه و شام بخورن

جیمین هم هزاران بار ساعت رو پرسیده بود

- ساعت چنده ؟

تهیونگ - یک ربع مونده به ده جیمینا حواسمو پرت نکن

جیمین میخنده و مشتی یواش به ساق پای تهیونگ میزنه
دیگه الان سوریون از راه میرسه و باید گوشیش رو از سایلنت برداره
حدود یک ربع دیگه بازی کردن و برنده ی بازی صدرصد جونگکوک بود
جونگکوک که بازیش تمام شد دسته رو داد به جیمین
تا جیمین با تهیونگ یه دست دیگه بازی کنن
توی همون لحظات گوشی جیمین زنگ میخوره
تهیونگ که میدونست یانگ سوریون پشت تلفنه بازی رو استوپ میکنه

+ جیمین شی من رسیدم

- اوکی اوکی

زنگ خونه به صدا در اومد و جیمین خواست بلند شه اما جونگکوک به جاش بلند شد همون طور که به آیفون نزدیک میشد با تعجب پرسید

- منتظر کسی بودین ؟

به آیفون تصویری رسید و سوریون رو دید
بعد از یکم مکث به خودش اومدو قیافهش نشون میداد که حسابی شوکه شده

فقط نمیدونست چی باید بگه ... شک نداشت اینکه سوریون هم اینجاست به خاطر هیونگ هاشه

تو میتونستی اخم هاشو نه تنها از ابروهاش بلکه از همه ی اجزای صورتش ببینی 
درو باز کردو رفت سرجاش نشست
اینجا بود که جیمین به این ایمان آورد شاید این ایده اونقدرا هم برای امتحان کردن نمی ارزید
یکم بعد بقیه پسرا یکی یکی اومدن تا از سوریون استقبال کنن
سوریون مثل همیشه یه لبخند ریز روی لبش بود
ظاهرش هم همونطور رسمی و تیره و منظم به علاوه ی یه هدیه
به نظر میومد با این کار ادای احترام کرده ، به عنوان کسی که برای اولین بار به خونه ی یکی از اعضا بنگتن دعوت شده لازم بود حداقل یه چیز با ارزش برای ارائه داشته باشه .

 تناسخ | JungkookDonde viven las historias. Descúbrelo ahora