~ p6 ~

593 73 14
                                    

Felix:
چشمامو باز کردم به ساعت نگاه کردم من پنج ساعت خوابیده بودم

باز با یادآوری اتفاق امروز ناله ی کردم و رفتم جلوی میز آرایشیم

فلیکس: ببین صورتتو .... شبیه عن شدی لی فلیکس

گوشیمو برداشتم و به جیسونگ پیام دادم

+سنجاب وحشی+

+سلام جیسونگی خوبی
.
.
‌‌.
_سلام جوجه رنگی خوبی

+بد نیستم .... بریم بیرون

_کجا

+بار

_نه فلیکس باز میره فاز میگیری اونقد ویسکی میخوری باید جنازتو جمع کنم

+اینبار پرخوری نمیکنم

_اوک ساعت چند

+یه ساعت دیگه

_کدوم بار

+ بار همیشگی

_ حله ....

Offline ...jisung
Offline... Felix

_____

بلند شدم و کندو باز کردم

فلیکس: چی بپوشم ...آها این خوبه

یه شلوار چرم چسبان سیاه و یه کت چرم که تا نافم بود برداشتم
و پوشیدم

رفتم سمت میرم و نشستم
و با کرم پودر کوشن رد زخممو پشوندم و شروع کردم به یه تغییر خفن تو صورتم ...و در آخر تینت بلوبریم رو زدم و زدم بیرون
بوت هامو پوشیدم و از پله ها پایین رفتم

جونگین: ارباب کجا میرین

فلیکس: با جیسونگ میرم بیرون و برمی‌گردم

سری تکون داد و از اونجا اومدم بیرون به طرف ماشین خودم رفتم ..... زیاد باهاش نمی‌رم بیرون فقط باهاش به بار یا مجالس میرم

روشن کردم و از اون عمارت مسخره اومدم بیرون و به طرف بار حرکت کردم

رسیدم به پارکینگ بار و اونجا پارکش کردم

رفتم داخل بار و با دیدن مهمونی اونجا شوکه شدم
همه داشتن میرقصیدن اینجا پارتی شده بود

فلیکس :مگه اینجا شخصی نیست

و جیسونگو دیدم که داره با یه پسر حرف میزنه

رفتم سمتشون پسره با دیدن من بلند شد و رفت

فلیکس :چیشد داشتی لاس می‌زدی

مثل همیشه یه استایل خفن و دارک زده بود

جیسونگ : خیر عزیزم داشتم الان گوهی که خورده بودیم رو درست میکردم

فلیکس : مگه باز چیشد

کنارش نشستم و بهش نگاه کردم

جیسونگ : ما نمیدونستم امشب اینجا مهمون های خاصی دعوتن و ما جزو این مهمونا نیستیم .. پسره اومد و گفت باید برم منم باهاش لاس زدم و بهش وعده دادم و اونم خر شد

~mafia project ~Where stories live. Discover now