Jisung:
داشتم به وضع خونه رسیدگی میکردم
همه جا به هم ریخته بود که با صدای گوشیم به طرفش رفتم و دیدم یه پیام از فلیکسهبازش کردم نوشته بود میخوام بیام خونت منم نوشتم بیا .... چند تا خوراکی داشتیم اونارو آوردم بیرون و چند تا میوه شستم و تزیینشون کردم
آره شاید به نظر بیاد من آدم بیخیال و گشادی باشم ولی به مدل و تمیزی هم حساسم مثل بقیه
بعد چند دقیقه که تو آشپزخونه کارم تموم شد. سمت پزیرایی رفتم و جمعو جور کردم تقریبا همه جا تمیز بود به جز اتاق من
اشکال نداره اونجا رو هم تمیز میکنمبا صدای در بدو رفتم سمت در و بازش کردم میخواستم یه عالمه فوش بدم که با دیدن صورت گریونش نگران شدم
جیسونگ : فلیکس خوبی
فلیکس : میشه برام تو
جیسونگ : آره بیا
از روبه روی در کنار رفتم تا بیاد تو
اومد تو و کفشاشو با دمپایی عوض کرد. سمت کاناپه ی چهار نفری رفت و خودشو انداخت روش و شروع کرد به گریه کردنرفتم سمتش و تو بغل گرفتمش
جیسونگ : هی فلیکس چرا داری اینطوری گریه
میکنی ....بخاطر چی چیشده ؟فلیکس : بخاطر بابا
اخمی کردم یعنی اتفاقی برای باباش افتاده
جیسونگ : بابات چی .... اتفاقی برای بابات افتاده ؟
فلیکس : اون میخواد منو به زور شوهر بده
با گریون گفت و گریه هاش شدت گرفت
جیسونگ : آخه چرا یهویی همچین تصمیمی گرفته ؟
فلیکس. : میگه بخاطر آیندت
نمیدونستم چیکار کنم و چطوری دلداری بدم اگه باباش بخاطر آیندش این تصمیمو گرفته خوبه ولی وقتی فلیکس داره اینطوری گریه میکنه وضعیت بده
جیسونگ : حالا طرف کیه
این بار با داد و عصبانیتی که باعث شده بود گوشاش و صورتش قرمز بشه لب زد
فلیکس : نمیدونم نمیدونم کدومم خریه .... فقط اینو میدونم پدرش شریک بابامه
جیسونگ : منظورت اینه که داره هم برای خودش و خودت ابن کارو میکنه
فلیکس : دقیقا ... ازش متنفرم اسم خودشو گذاشته بابا و فک میکنه با این کارا میتونه یه پدر خوب باشه
و باز سرشو تو گردم قایم کرد و شروع کرد به گریه کردن
جیسونگ : باشه عزیزم گریه نکن .. برو با بابات مثل آدم حرف بزن و بگو نمیخوام اگه قبول نکرد خودم باهاش حرف میزنم
YOU ARE READING
~mafia project ~
Horror_ برام این کارو انجام میدی .... وگرنه نه تنها خودت بلکه خاندان تو از اون یکی دنیا هم پاک میکنم لی فلیکس .. وگرنه برای من هیچ فرقی نداره میتونم یه وصیت نامه جعلی از طرف پدرت درست کنم با امضای پدرت و تمام اسناد و مدارک رو مال خودم کنم ولی دوست ندار...