تو بغلم فشردمش ..... گریه هاش شدت گرفت
جیسونگ : عزیزم فلیکسم ..... لطفا اینطوری گریه نکن .... برام تعریف کن ببینم جونگین چی گفت
همونجور که سرش داخل گردنم بود و اشکاش روی تیشرتم میریختن لب زد
فلیکس : گفت .... هق .. هق .... نیا خونه ... آقای هوانگ مرده .... و ... هق .... کار اون جاسوس بابا تو خونه ی هوانگه .... هق ... هق
واقعا تو شک بودم الان قراره چه اتفاقایی بیوفته
صد در صد که هیونجین انتقام باباشو میگیره اما فلیکس چی میشه ....جیسونگ : الان میخوای چیکار کنی ؟
از بغلم اومد بیرون و اشکاشو پاک کرد و از کاناپه بلند شد و سمت در رفت
جیسونگ : فلیکسسسس .... نری ها خونتون
سمتم برگشت و نگاهم کرد
فلیکس : میرم بیرون یه هوایی بخورم ... زود میام منتظرم باش
و درو بست و رفت
____________________________
از بیمارستان برگشتیم خونه
سانا اونقد گریه کرده بود چشماش قرمز شده بود
من خودم ازش دست کمی نداشتمقرار بود بیایم خونه تا به بقیه اطلاع بدیم تا کار های لازم رو بکنم
داخل عمارت شدم که کریس اومد طرفم
کریس: اوه ارباب .... ارباب بزرگ حالشون خوبه ؟
به چشمای منتظرش نگاه کردم
و سرمو به چپ و راست آروم تکون دادم که منظورمو فهمیدتمام خدمتکارا داشتن با تعجب نگاه میکردن
که کم کم صدای همه به گوشم میرسید ولی نمیتونستم به هیچ کدوم نه نگاه کنم نه حرف بزنم
.... تسلیت عرض میکنم ارباب
با جو بدی که حس کردم به بیرون عمارت یا همون حیاط رفتم تا راحت نفس بکشم .... احساس میکردم دارم خفه میشم
دکتر گفت که فردا باید جنازه رو از سرد خونه تحویل بگیریم .....
یجوری بودم .... حس تنهایی .... حس عجیب غریب ....
الان من چطور میتونستم بدون اون تو این خونه باشمبا یاد فردی که باعث همه ی این اتفاق ها شد
اخمی کردمهیونجین : با بد کسی در افتادی .... مطمئن باش زجرکشت میکنم
چشمامو بستم و به فکر فرو رفتم
با دیدن فردی که داره از عمارت خارج میشه شکوه شدم آروم آروم نزدیک تر رفتم سوار یه ماشین شد و رفت
زود به سمت بادیگاردا رفتمهیونجین : تعقیبش کنید و بهم بگید کجا رفت
چشمی گفتن و با ماشین دنبال اون ماشین راه افتادن
YOU ARE READING
~mafia project ~
Horror_ برام این کارو انجام میدی .... وگرنه نه تنها خودت بلکه خاندان تو از اون یکی دنیا هم پاک میکنم لی فلیکس .. وگرنه برای من هیچ فرقی نداره میتونم یه وصیت نامه جعلی از طرف پدرت درست کنم با امضای پدرت و تمام اسناد و مدارک رو مال خودم کنم ولی دوست ندار...