~ p25 ~

518 53 47
                                    

تو همیشه همه کسم بود ... من تو رو اندازه ی کهکشان ها دوست داشتم .. حتی اگه دعوا کرده بودیم

+بیاااااا .. زارتتت

هیونجین خندید و دستشو دور گردن فلیکس تنگ کرد و پیشونیشو بوسید

+چرا پسره حرفایی دختره رو باور کرده ؟... آخه اصلا جور در نمیاد .. دختره یه عالمه گوه خورده بعد میگه من تورو به اندازه ی کهکشان ها دوست دارم

_ خب فیلمه واقعی که نیس ...ولی آره پسره خیلی اسکوله

+اصلا کارگردان این فیلم کیه ؟ من بیشتر بلدم از این مدیریت کردنو

هیون جین قهقهه ای کرد و به فلیکس نگاه کرد

_خوابت که نمیاد ؟

+نه .. فقط حوصلم سر رفته

_ فردا قراره یه جایی ببرمت 

+کجا ؟

مشتاق به چشمای خمار هیون جین نگاه کرد

_فردا میفهمی

+هیون جین ؟ راستش یه سوالی داشتم

دستشو داخل موهای فلیکس کرد و نوازش کرد

+الان ما چی هستیم ؟ یه دوست ؟ یا دوست پسر

هیون جین با سوال فلیکس تعجب کرد راستش خودش به این موضوع فکر کرده بود 

_خب آره ما بیشتر از دو دوستیم ... دو دوست هیچ وقت لب همو نمیبوسن فلیکس و یا  انقد مراقب هم نمیمونن .. پس میشه گفت آره دوست پسریم ولی تو که با این وضعیت مشکلی نداری ؟؟

+ راستش .. نه .. اصلا .. من خودم بهت یه حسی دارم ... ولی

ادامه ی حرفشو نگفت و به جاش با دستاش صورتشو قایم کرد و سرشو پایین انداخت

_ چیشد ؟!؟

دستای فلیکسو کنار کشید و دید فلیکس شبیه لبو شده

_ از چی خجالت کشیدی

+ ولش‌ کن .. من دیگه میرم اتاق خودم بخوابم

خواست بلند شده که هیون جین کمرشو گرفت و روی پاهای خودش نشوند

_ لیکس؟! چی شده .. به خودم بگو ..

همون‌طور که داشت با فلیکس ارتباط می‌گرفت انگشتشو آروم روی گردن فلیکس کشید و تا شکم فلیکس آورد

_چیزی اذیتت می‌کنه ؟! یا

+ هیچی هیچی ... راستش رو میگم الان واقعا خستم  میخوام برم‌

_‌پس چرا ...

دست فلیکسو گرفت و دستشو روی دست فلیکس کشید

_ دستت عرق کرده

+ دستم ؟! ... آها .. خب من .. همیشه دستام اینطوریه

هیون جین چشماشو بست و سرشو بالا پایین کرده

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Aug 22 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

~mafia project ~Where stories live. Discover now