~ p7 ~

637 70 9
                                    

صبح ساعت 9 :

با سردرد بدی بیدار شدم .... هیچ‌جا برام آشنا نبود
ولی با یادآوردن دیشب فهمیدم بازم مثل همیشه مست کرد ولی من کی اومدم تو "ماشین خودم "..... پس جیسونگ کو

با حس کردن یه حس بد تو شلوارم چشمام گرد شد .... با فکرش لبامو باز کردم

فلیکس : اییییییی ..... تف توت فلیکس آخه چرا اینجوری شدم ..... اه اه ... همه جامو به گند کشیدم

خداروشکر شلوارم چرم بود

دنبال گوشیم گشتم .... تو جیبم بود .... شماره جیسونگ رو گرفتم

بعد چهر تا بوق جواب داد

(+و_)

+الو جیسونگ

_......چیه

+حالت خوبه

_میخوای خوب باشم

+مگه چی شده

_کره خر ..... بیشور .... اشغالللل ..‌... تو چرا منو تو اون بار لعنتی تنها گذاشتی رفتی

+من خودم مست بودم .... حالا مگه چی شده

_هیچی من سگ مست بودم نفهمیدم که دیگه چه اتفاقایی افتاد بعد صبح خودموووو لختتتت تو یکی از اتاق های بار جمع کردم و اومدم خونه

+اوههه شت ....... من واقعا معذرت می‌خوام من واقعا حتی یادم نمیاد کی اومدم ماشینم ... منم یه ده دقیقه ای میشه تو ماشین خودم تو بیرون بار بلند شدم سرم داره می ترکه

_ اه اعصابم خورده .... فقط اگه دستم بهت برسه ....

+وا من چیکار کنم که تو رفتی با یه ادم ریختی رو هم

_نمیدونم ولی میکشمت .... خدافظ

+خدافظ

بعد قطع کردن بلاخره تکونی به خودم دادم یهو یه بوی خیلی خوب و تلخی به بینیم خورد هوا رو بو کردم ...دستمو بو کردم ... لباسمو بو کردم ... آره از لباسم میومد

اما من همچین عطری ندارم
با فکرایی که اومد سرم آینه ی کوچیک کیفی رو از ماشینم برداشتم و به صورتم نگاه کردم

فلیکس : من شب اونقد تینت بیست و چهار ساعته زدم که با سه ویسکی نمیره .... اون وقت چطوری الان من تینتی رو لبام نیست

دستام داشتن میلرزیدن

فلیکس: نکنه کسی بهم دست زده

الان طبق معمول بار باز نیست که برم دوربین هارو چک کنم ... ولی یه چیز دیگه .... من ماشینم رو تو پارکینگ بار پارک کرده بودم الان چرا من اونجا نیستم ....

با درگیر شدن فکرم ..... فهمیدم یه کاسه ای زیر کاسه هست .... با یادآوری مکس ترسی به جونم افتاد ...

فلیکس: فقط مکس کار تو باشه دنیا رو تو سرت خراب میکنم

ماشینمو روشن کردم و به طرف عمارت نفرین شدم برگشتم

~mafia project ~Where stories live. Discover now