همینطور که روی زمین افتاده بود به سمت عقب خزیدو با کمک میز از سرجاش بلند شد.
قبل اینکه مرد بهش برسه سمت در دوید و دستشو دراز کرد تا دستگیره رو بگیره.
اما قبل اینکه بهش برسه دستی موهای کوتاهش رو توی مشتش گرفت و به سمت عقب کشید.
محکم به زمین خورد و سرش به میز کوبیده شد.
برای ثانیه ای چشمهاش بسته شدن و همه جا سیاه شد.
اما به همون سرعت هم نور برگشت و دید که چطور روی زمین کشیده میشه.
صدای مرد رو میشنید که با عصبانیت حرف میزنه.
دستشو دراز کرد و دستی که گرفته بودش رو ناخن کشید.
مرد با عصباینت ولش کرد و دوباره روی زمین افتاد.
لگدی به پهلوش زد:لعنت بهت چرا انقدری وحشیی؟!
یونجون از درد پهلوش توی خودش جمع شد.
مرد خم شد و دستو پاشو گرفت و روی تخت انداختش:من قبلا با آدمایی مثل تو بودم.
روی تخت رفت و خودشو روی یونجون انداخت:همه اینا برای اینه که خشن دوست داری مگه نه؟
هوشیاری یونجون به سمت کم شدن میرفت اما به سختی سرشو به چپو راست تکون داد.
جسی دو طرف لباسشو گرفت و با کشیدنش دکمه ها کنده و پرت شدن.
دستشو روی بدنش کشید:حتما خیلی گرونی...سوبین تاحالا به چندنفر اینجوری دادتت؟!
دستشو پایین تر آورد و شروع به پایین کشیدن شلوار یونجون کرد:فکر نکنم اونقدرا ازم خوشش بیاد که یه باکره رو بده دستم...حتما تاریخت گذشته.
شلوارو از پاش درآورد و یه نگاه کلی به بدن روی تخت انداخت:ولی بازم خیلی خشگلی.
لیسی به لبهاش زد و دوباره روی یونجون خزید.
یونجون اما ذهنش مشغول خیلی چیزا بود که به اتفاقاتی که الان داشت واسش میوفتاد واکنشی نشون بده.
شاید باید دست از تلاش برمیداشت و میذاشت مرد کارشو بکنه.
شاید باید فقط قبولش میکرد.
مرد گازی از سینش گرفت و یونجون آخی گفت.
ولی درد داشت.
خیلی درد داشت.
سرش و پهلوش و از همه بیشتر قلبش درد داشتن.
چشماشو باز کرد...نمیتونست قبولش کنه.
در این حد ضعیف نشده بود که بذاره بهش تجاوز بشه.
چشماشو دور اتاق چرخوند و روی میز کنارش یه گلدون شیشه ای دید.
دستشو سمتش دراز کرد و وقتی مرد بخاطر تکون خوردنش سرشو از روی بدنش بالا آورد با شدت گلدونو به سرش کوبید.
VOUS LISEZ
"upside down👥️"
Fanfiction"upside down" Writer:"Lony" Couple:"Soojun" Genre:"Romance"Smut"Dram"Angest" "از با من دوست میشی تا من یه نفرو دوبار نمیکنم🖤"