کمر یونجون رو رها کرد و چند قدم عقب رفت و به میزش تکیه داد و دستاشو توی جیب شلوار پارچه ایش فرو کرد:شلوارتو دربیار...لباستو بذار بمونه.
و در سکوت به تنشی که پسر جلوش داشت نگاه کرد.
انگشتای یونجون دور بادبزن محکم شدن و سنگین پلک زد.
کاریکه باید انجام میداد سخت بود اما انجام دادنش واجب بود.
بادبزن رو روی میز کنارش گذاشت و دستشو به دکمه شلوارش رسوند.
آروم بازش کرد و شلوار پارچه ای نرمش به راحتی سر خورد و پایین افتاد.
خم شد و کفشاشو درآورد و شلوارشو بیرون کشید و دوباره صاف ایستاد.
سوبین تکیه شو از میز گرفت و سمتش اومد.
به آرومی دستشو پشت کمرش برد و سمت میز هدایتش کرد:خم شو روی میز...هیچ چیزی برای ترسیدن وجود نداره.
یونجون روی برگه های روی میز خم شد و همین الانم میخواست از خجالت بمیره.
مرد پشت سرش به آرومی انگشتهاش رو روی رون هاش کشید و یونجون حس میکرد رد اون لمس ها میسوزن.
سوبین در جعبه روی میزش رو باز کرد و یک جفت دستبند از داخلش درآورد:من آدم کینکی نیستم ولی...میخوام اینو روی دستات ببینم.
یونجون به دستبند نگاه کرد...درعین اینکه قشنگ بود ترسناک بود.
سوبین مچ یکی از دست های یونجون رو گرفت:بهترینشو انتخاب کردم...نمیخوام دستات زخم بشن.
این همه توجه برای چیه!؟
دستبند نرم رو دور مچای ظریف و استخونی یونجون بست و دوتا دستشو با یکی از دستای خودش گرفت:اینجوری قشنگ تری.
یونجونیکه روی میزش خم شده و دستهاش از پشت بسته شدن...این همون چیزی بود که میخواست...دلش میخواست فریاد بزنه که دیدی ماله من شدی؟!
*لونی:سوبین شبیه عقده ای ها بنظر میاد...ولی ازش نترسین*
پیراهنیکه همرنگ شراب بود هنوزم تن یونجون بود و سوبین نمیخواست اونو از تنش دربیاره.
دمای اتاق رو بازم بالا برد.
دستاشو به لباس زیر یونجون رسوند و بیرونش آورد.
BẠN ĐANG ĐỌC
"upside down👥️"
Fanfiction"upside down" Writer:"Lony" Couple:"Soojun" Genre:"Romance"Smut"Dram"Angest" "از با من دوست میشی تا من یه نفرو دوبار نمیکنم🖤"