Part19"کنار اومدن با احساسات"

305 54 31
                                    

یونجون سرجاش ایستاده بود و حرکتی نمیکرد.

گیج بودنش کاملا معلوم بود.

سوبین خنده صدا داری کرد و گفت:میدونی که خوردن هرنوع الکلی توی ساعت کاری ممنوعه؟!

یونجون به اینکه جین گفت بقیه هم میخورن فکر کرد اما چیزی نگفتم...قرار نبود اونارو لو بده.

پس سرشو پایین انداخت و گفت:متاسفم.

سوبین سرشو تکون داد و با دستش بهش اشاره کرد: نمیرقصی؟

ذهن یونجون خیلی درگیر و مست بود پس حرف سوبینو دیر متوجه شد و پرسید:اینجا؟!

چشمای سوبین ریز شد و گفت:دوست نداری؟میخوای بریم خونم؟

چشمای یونجون درشت شد و دستاشو به چپو راست تکون داد:نه نه همینجا خوبه...لطفا آهنگ بذار واسم.

سوبین کنترل گرامافونش رو برداشت و آهنگی که بار اول یونجون باهاش رقصیده بود رو پلی کرد.

اینبار یونجون باد بزن و دامن نداشت اما سعی کرد به خوبی بدنشو با ریتم حرکت بده.

تمرکزشو روی رقص گذاشت و سعی کرد به سوبین نگاه نکنه.

ولی خب انگار سوبین هم از رقصیدن خوشش میومد.

چون توی یه چرخشی که یونجون زد اون دستشو دور کمرش حلقه کرد و اونو به خودش فشرد:بامن برقص.

یونجون رو از خودش دور کرد و دوباره به خودش نزدیکش کرد.

اون بدنش رو به هر سمتی که ریتم آهنگ میرفت تکون میداد و سوبین لمسش میکرد.

میشه گفت این بهترین رقصی بود که توی تمام عمرش انجامش داده بود.

جوریکه حرکاتشون همو کامل میکردن خیلی زیبا بود.

سوبین کمرشو گرفتو و اونو به سمت پایین خم کرد و با خم شدنش لبهاشونو به هم رسوند.

جفتشون خیلی سریع و تشنه شروع به بوسیدن هم کردن و یونجون با مشت کردن پارچه پیراهن سوبین سعی کرد هیجانشو کنترل کنه.

قانون نبوسیدن یونجون توی مستی به درک رفت.

سوبین فشاری به کمرش وارد کرد و اونو صاف کرد ودستشو زیر پاهاش انداخت.

یونجونو روی میزش نشوند و خودش بین پاهاش ایستاد.

لبهاش رو محکم مک میزد و میدونست که فردا حسابی ورم میکنن.

خوب میشد اگه تا تهش پیش میرفتن.

اگه از خودشون مطمئن تر بود حتما اینکارو میکرد اما الان هنوزم با احساساتشون درگیر بودن و سوبین نمیدونست که یونجون چه احساسی بهش داره.

پس لبهاشو فاصله داد و لبهای یونجونو ول کرد.

کمی سرشو عقب برد و چشماشو باز کرد.

"upside down👥️"Where stories live. Discover now