یونجون سرجاش ایستاده بود و حرکتی نمیکرد.
گیج بودنش کاملا معلوم بود.
سوبین خنده صدا داری کرد و گفت:میدونی که خوردن هرنوع الکلی توی ساعت کاری ممنوعه؟!
یونجون به اینکه جین گفت بقیه هم میخورن فکر کرد اما چیزی نگفتم...قرار نبود اونارو لو بده.
پس سرشو پایین انداخت و گفت:متاسفم.
سوبین سرشو تکون داد و با دستش بهش اشاره کرد: نمیرقصی؟
ذهن یونجون خیلی درگیر و مست بود پس حرف سوبینو دیر متوجه شد و پرسید:اینجا؟!
چشمای سوبین ریز شد و گفت:دوست نداری؟میخوای بریم خونم؟
چشمای یونجون درشت شد و دستاشو به چپو راست تکون داد:نه نه همینجا خوبه...لطفا آهنگ بذار واسم.
سوبین کنترل گرامافونش رو برداشت و آهنگی که بار اول یونجون باهاش رقصیده بود رو پلی کرد.
اینبار یونجون باد بزن و دامن نداشت اما سعی کرد به خوبی بدنشو با ریتم حرکت بده.
تمرکزشو روی رقص گذاشت و سعی کرد به سوبین نگاه نکنه.
ولی خب انگار سوبین هم از رقصیدن خوشش میومد.
چون توی یه چرخشی که یونجون زد اون دستشو دور کمرش حلقه کرد و اونو به خودش فشرد:بامن برقص.
یونجون رو از خودش دور کرد و دوباره به خودش نزدیکش کرد.
اون بدنش رو به هر سمتی که ریتم آهنگ میرفت تکون میداد و سوبین لمسش میکرد.
میشه گفت این بهترین رقصی بود که توی تمام عمرش انجامش داده بود.
جوریکه حرکاتشون همو کامل میکردن خیلی زیبا بود.
سوبین کمرشو گرفتو و اونو به سمت پایین خم کرد و با خم شدنش لبهاشونو به هم رسوند.
جفتشون خیلی سریع و تشنه شروع به بوسیدن هم کردن و یونجون با مشت کردن پارچه پیراهن سوبین سعی کرد هیجانشو کنترل کنه.
قانون نبوسیدن یونجون توی مستی به درک رفت.
سوبین فشاری به کمرش وارد کرد و اونو صاف کرد ودستشو زیر پاهاش انداخت.
یونجونو روی میزش نشوند و خودش بین پاهاش ایستاد.
لبهاش رو محکم مک میزد و میدونست که فردا حسابی ورم میکنن.
خوب میشد اگه تا تهش پیش میرفتن.
اگه از خودشون مطمئن تر بود حتما اینکارو میکرد اما الان هنوزم با احساساتشون درگیر بودن و سوبین نمیدونست که یونجون چه احساسی بهش داره.
پس لبهاشو فاصله داد و لبهای یونجونو ول کرد.
کمی سرشو عقب برد و چشماشو باز کرد.
YOU ARE READING
"upside down👥️"
Fanfiction"upside down" Writer:"Lony" Couple:"Soojun" Genre:"Romance"Smut"Dram"Angest" "از با من دوست میشی تا من یه نفرو دوبار نمیکنم🖤"