بوی غذا توی رستوران پیچیده شده بود و صدای قاروقور شکم کوک رو بلندتر میکرد ...جیهوپ با یونگی میخندید و محکم دستاشو روی پاهاش میکوبید....
هوبی_اه یونگیا دلم برات تنگ شده بود
و تهیونگ دستاشو از شدت ذوق کنار بتا نشستن مشت کرده بود ولی چهره اشو خونسرد و آروم نشون میداد ...
اوه الهه ای ماه اون چطور میتونه با کیوتی تمام اطرافشو نگاه کنه حس میکنم زیباترین لحظه ای عمرم باشه ...
جونگکوک کلافه سرشو به عقب پرت کرد ...
کوکی+من گشنمه هیونگ
جیهوپ تمام حواسشو به جونگکوک داد ...
اون پسر نازپرورده که حتی ثانیه ای گشنگی نمیکشید الان لاغر شده بود ...
جیهوپ دستی به سر جونگکوک کشید ...
هوبی_الان غذا میرسه گلبرگ
و تهیونگ که داشت توی حسرت لمس کردن و ابراز علاقه به بتا میمرد و الان حسادت تمام نورون های اعصابشو فعال کرده بود ...
بلند شد و خواست بره که یونگی پرسید...
یون_فرمانده کجا
تهیونگ نیم نگاهی بهش انداخت ...
ته+میرم بیرون هوایی بخورم
و کوک ناراضی از دور شدن اون رایحه عالی و فرد کنارش که باعث میشد دلش از ذوق بیش از حد پیچ بخوره ...
یونگی بی اهمیت دوباره با بحث به جیهوپ پرداخت ...
تهیونگ با مهارت خودش به کناری کشید و سریع به سمت آشپزخونه رفت ...
درهای آشپزخونه که باز شد همه با تعجب دست از کار کشیدن و به آلفا نگاه کردن ...
با اخم تهیونگ همه خودشونو جمع و جور کردن...
فردی که معلوم بود سردستیار اون بخش بود به تهیونگ نزدیک شد و با ادب و متانت خاصی گفت ...
،،،،_چیزی شده آقای محترم ورود افراد متفرقه به آشپزخونه ممنوعه
تهیونگ با اخم غلیظی گفت...
ته+اینجا نشستین دارین استراحت میکنین یا آشپزی ما حداقل چهل دقیقه اس که اینجایم و از وقت غذامون گذشته من نمیتونم بابت این سرویس دهی درب و داغون پولی پرداخت کنم باورم نمیشه اینجا که معروف هستش فقط به خاطر مکانشه و هیچ کیفیتی نداره ...
مرد روبه رو اخمی کرد و خواست حرفی بزنه که صاحب رستوران به سرعت وارد آشپزخونه شد و خودشو به سردستیار رسوند و اونو کنار کشید و تعظیم نود درجه ای کرد ...
،،،،_آقای کیم قدم رنجه فرمودین که به رستوران حقیر بنده اومدید
و کمی سرشو بلند کرد و دست سردستیارو برای تعظیم کشید ...
YOU ARE READING
War of love
Werewolfجونگکوک امگای الهه مانند که برای اثبات خودش به جامعه دست به هرکاری میزنه و خودشو به جایی یک بتا جا میزنه و وارد آکادمی نظامی میشه تا بعد مدتی وارد میدان جنگ بشه در این میان فرمانده تهیونگ شیفته این امگای به ظاهر بتا میشه اما زمانی که رازها از پشته پ...